آذر هنوز ایستاده است
بعضی از آثار محمدرضا مقدسیان، کارگردان شاخص سینمای مستند، از جمله بهترین آثار مستند سینمای ایران به شمار می روند؛ « سرود دشت نیمه ور »، « کوره پز خانه »، سه گانه « کاریز »، « خیزاب » و ... . « گفت و گو در مه » یکی از آخرین ساخته های مقدسیان، تولید اوایل دهد 80، فیلم روایت زندگی زنی است که توانسته به عنوان نماینده به شورا راه پیدا کند، اما حاج کمال، پیرمرد قدرتمند و خود رای روستا در مقابل او می ایستد تا او را از میدان به در کند. موضوع و ساختار کم نقص فیلم، آن را به اثری جذاب برای بیننده بدل کرده است.
*آقای مقدسیان « هوای تازه » اولین مجموعه مستقل و غیر دولتی فیلم مستند است که وارد بازار می شود. این اتفاق و این ایده از کجا شکل گرفت؟ این کار می تواند چه تاثیری بر سینمای مستقل مستند ایران داشته باشد؟
-به روزهایی بر می گردد که ما تازه، کارمان را در هیات مدیره انجمن مستند سازان شروع کرده بودیم. بحث فعال کردن بازار آثار مستند داغ بود. در این سال ها با وجود همه مشکلات و محدودیت های سینمای مستند، هر سال شاهد تولید تعداد قابل توجهی آثار مستند مستقل هستیم، اما هیچ حمایتی از این آثار نمی شود. اگر بخواهیم این سینما به حیات خود ادامه دهد، باید برای بازار آن فکری کرد. آقای مختاری معتقد بود بازار ویدئوی خانگی راه حل است. پیشنهاد ایشان پذیرفته شد و ما دست به کار شدیم. ابتدا با مدیران تعدادی از موسسات بخش خصوصی که به انتشار و تکثیر آثار ویدئوی خانگی مشغول بودند، نشست هایی داشتیم. سرانجام پس از گفت و گوهای طولانی با یکی دو نفر از این مدیران به توافق اولیه رسیدیم. برای پیگیری، کار گروهی به سرپرستی آقای مختاری تشکیل شد. فراخوانی داده شد و خواستیم که اعضا آثارشان را بفرستند. با ارسال آثار برای ناشر، تعدادی از فیلم ها برای نشر و تکثیر و پخش انتخاب شدند. ولی وقتی قرارداد را برای بررسی به انجمن فرستادند، متوجه شدیم هیچ حقی برای صاحب اثر در این قرارداد ها دیده نشده و قرارداد ها به نفع ناشر تنظیم شده است. در جستجوی ناشر جدیدی بودیم که ناصر صفاریان که تجربه های گسترده ای در این عرصه داشت، پا پیش گذاشت. او ابراز علاقه کرد نشر و پخش « هوای تازه » را به عهده بگیرد. نکته مهمی که وجود داشت، این بود که آثار مستند هم برای انتشار و هم برای نمایش باید مجوز بگیرند و این کار معمولا کاری وقت گیر و طولانی و برای آثار مستقل، تقریبا نشدنی است. تازه مجوز نمایش را به موسسات می دهند و نه به افراد حقیقی، ولی آقای فروتن، مدیر کل بخش ویدئوی خانگی، پذیرفت با معرفی نامه انجمن، مجوز را به نام سازندگان و مالکان آثار صادر کند که همین جا باید از ایشان تشکر کنم. در مورد بخش دوم سوال، با این که پیش از این کارهای جسته و گریخته ای برای فعال کردن بازار ویدئوی خانگی انجام شده بود، ولی اکنون ما در آغاز راه هستیم. اگر بستر مناسبی برای معرفی این مجموعه فراهم شود، با توجه به کیفیت و جذابیت مجموعه، مردم به این آثار اقبال نشان خواهند داد و همین، به پیشرفت سینمای مستقل کمک خواهد کرد.
*« گفت و گو در مه » چطور به این مجموعه راه پیدا کرد؟ پیشنهاد خودتان بود یا انتخاب آقای صفاریان؟
- به دو دلیل علاقه مند نبودم « گفت و گو در مه » در این مجموعه منتشر شود. نخست این که همیشه دلم می خواهد حتی شده نمادین، کنار بروم تا فرصت برای جوان تر ها فراهم شود که این روزها حمایتی از آن ها نمی شود. دوم، دوست ندارم بگویند رییس هیات مدیره انجمن، سنگ خودش را به سینه می زند. حاضر نبودم فیلم را در اختیار کار گروه بگذارم، اما با پافشاری آن ها تسلیم شدم.
*همزمان با انتشار این مجموعه، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی چند فیلم را وارد بازار کرد. چرا این مرکز تمایلی به همکاری با انجمن نداشت و مانند یک رقیب، اقدام به انتشار آثار کرد؟
- ما از همان روز های اول با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی وارد مذاکره شدیم، به این امید که آن ها از این طرح حمایت کنند، ولی آن ها به جای حمایت، خود دست به کار شدند و شتابزده و بدون در نظر گرفتن نیاز بازار، با استفاده از امکانات گسترده دولتی، با قیمت پایین 2000 تومان آثاری را راهی بازار کردند، می شود گفت مجانی. به نظر ما، این رفتار می تواند به بازار ویدئوی خانگی لطمه بزند. کدام موسسه خصوصی می تواند با این قیمت رقابت کند؟ هر نسخه تولید شده در ویدئوی خانگی تا به دست مشتری برسد، 4 تا 5 هزار تومان هزینه دارد. به نظر من این رفتار نشان داد آن ها علاقه ای به رشد سینمای مستند مستقل ندارند و به دنبال سینمای دولتی و رقابت با بخش خصوصی هستند.
*« گفت و گو در مه » و « زینت: یک روز به خصوص » موضوع تقریبا مشترکی دارند. آیا این شباهت تاثیری در حضور هر دو فیلم داشت؟
- از این جنبه به انتخاب فکر نکرده بودم، ولی معتقدم حضور این دو فیلم در کنار هم، تصویر جامع تری از شورا ها و نقش زنان و مقاومت آن ها در برابر مردانی که سد راه آن ها شده اند، به بینندگان ارائه خواهد کرد. به همین دلیل بودن این دو فیلم را کنار هم مفید می دانم.
*آیا « هوای تازه » فقط برای اعضای انجمن مستند سازان است؟
- نه، به هیچ وجه. این مجموعه و مجموعه های بعدی در انحصار هیچ کس نیست. انجمن سعی کرد بستر این کار را فراهم کند. همه می توانند مجوز نمایش دریافت کنند و قرارداد نمونه ای وجود دارد که منافع مستند ساز هم در آن دیده شده، دیگر حضور انجمن ضرورتی ندارد.
*« گفت و گو در مه » چگونه برای شما شکل گرفت؟ ایده فیلم و این داستان را چگونه پیدا کردید؟
- ایده تقابل سنت و مدرنیته از مطالعات گسترده ای که در این زمینه داشتیم، به دست آمده است. ولی داستان را در جریان فیلمی که از مناطق زلزله زده رودبار و منجیل برای سازمان ملل می ساختم، پیدا کردم. در یکی از سفرها، تصادفی با آذر زینلی آشنا شدم. او از اولین زنانی بود که توانسته بود به شورا راه پیدا کند، ولی با این که دو سال از انتخابات شوراها گذشته بود، رییس شورا اجازه نمی داد با حضور آذر جلسه بگذارند. جدال و کشمکشی بین آن ها در جریان بود. حالا من داستان مناسبی برای ایده تقابل سنت و مدرنیته یافته بودم.
*پیداست ساخت پر دردسری داشته اید. به ویژه شخصیت حاج کمال که بسیار زیرک است و به ماجرا تن نمی دهد. اصلا چطور راضی شد که در فیلم باشد؟
- من ابتدا سعی کردم بی سر و صدا و دور از چشم حاج کمال و بی آن که موضوع را با کسی در میان بگذارم، مثل یک خویشاوند جدید به خانه آذر بروم و سعی کردم در این رفت و آمدها با مشکلات و مصائب آذر آشنا شوم. بعد تلاش کردم از طریق آذر با خصوصیات و ویژگی های حاج کمال آشنا شوم. بعد به سراغ حاج کمال رفتم. در این دیدارها متوجه شدم شباهت زیادی به حاج کمال دارم. با او طرح دوستی ریختم. سعی کردم او را زیر نفوذ بگیرم. چاره ای نبود، وقت زیادی صرف این رابطه کردم تا موفق شدم. زمانی که من کار تصویربرداری را شروع کردم، احساس می کردم او احساس دوگانه ای نسبت به من دارد، از سوی دیگر، دلش می خواهد مرا از سر راه بردارد. البته او آدم مغروری بود. وقتی به اهداف ما پی برد، حاضر نبود عقب نشینی کند.
*اشاره کردید به جدال سنت و مدرنیته، آیا این موضوع در فیلم برای شما اهمیت ویژه ای داشت؟ یعنی این که برای شما آذر خانم نمادی از مدرنیته است و حاج کمال برآمده از دل سنت. اما آدم های مشابه حاج کمال در فیلم بسیار دیده می شوند. آدم هایی که به ظاهر از جنس آذر هستند، درس خوانده و متعلق به دنیای جدید. اما آن ها هم با آذر برخوردی تند و تدافعی دارند.
- بله، این موضوع برای من اهمیت ویژه ای داشت و هنوز هم دارد. این جدال را در همه سطوح جامعه می بینید. این داستان به من چنین امکانی می داد که شناخت عمیق تری از جامعه به دست بیاورم. با نمادهایی که شما مطرح می کنید، موافقم. با آنچه درباره درس خوانده ها می گویید هم موافقم. اصلا چرا راه دور برویم؟ چرا شوهر آذر را نمی گویید؟ او تحصیلات دانشگاهی دارد، ولی حاضر نیست در جامعه مرد سالار، دوشادوش همسرش حرکت کند. حتما باید چند قدم عقب تر از او حرکت کند، نباید در مجلس کنار مردان بنشیند و برای روستا و منطقه تصمیم بگیرد. آذر نباید تصمیم بگیرد. در همان نزدیکی ها روستایی بود که دختران جوان 19 – 18 ساله را به پیرمردهای 60- 50 ساله شوهر می دادند. اگر بخواهند قدرت و سلطه خود را حفظ کنند، باید روی حاج کمال حساب کنند نه آذر.
*اگر به جای آذر، یک مرد را جایگزین کنیم که خواهان تغییر است و همان نقش آذر را ایفا کند، آیا باز هم همان رفتار حاج کمال و دیگران را خواهیم دید؟ منظور این که زن بودن آذر در این سیستم سنتی مرد سالار، چقدر در این اعمال فشار تاثیر گذار است؟
- به نظر من بخشی از این موضوع، زن بودن آذر است، ولی این همه موضوع نیست. حاج کمال می داند قضیه به حضور زن در جلسه ختم نمی شود. اگر امروز با حضور آذر در جلسه موافقت کند، این یعنی زیر سوال بردن قدرت حاج کمال. اگر مردی هم جای آذر را بگیرد و به دنبال تغییر و تحول باشد، دیر یا زود به سرنوشت آذر دچار خواهد شد. البته من معتقدم زنان بیش از مردان به دنبال تغییر هستند. شاید به این دلیل که آن ها ستم مضاعفی را تحمل می کنند.
*در فیلم این گونه دیده می شود که همه روستا ترس عجیبی از حاج کمال دارند. دلیلش چیست؟
- حاج کمال قدرتش را از هنجارهای سنتی می گیرد. او پیر ترین فرد منطقه است و حدود 90 سال سن دارد. مباشر مالک روستا بوده، کدخدا بوده، در رژیم گذشته رییس خانه های مختلف از جمله خانه اصناف بوده و حالا هم ملک و املاک و باغ و بز و گوسفند دارد. خب همه این ها به او قدرت می دهد. تازه هیچ کس این قدرت را از او سلب نکرده است. اصلا اراده ای برای سلب قدرت از حاج کمال وجود ندارد. پس دلایل کافی برای ترس از حاج کمال وجود دارد. فقط آذر است که جرات می کند در برابر حاج کمال قد علم کند. ولی باز جای امیدواری است، چون در همین شرایط هم عده ای به آذر رای می دهند.
*جایی در فیلم، بخشدار می خواهد میانداری کند. اما او هم در نهایت می خواهد کار را با ریش سفیدی پیش ببرد.
-او به این ریش سفیدی هم اعتقاد ندارد. فقط شعار می دهد و بس. وقتی آذر به بخشداری می رود، آقای بخشدار با دیدن دوربین شروع می کند به این که من روزی به دستجرد می آیم و به حاج کمال و حاج کمال ها اثبات می کنم که زنان، مدیران لایقی هستند. سرانجام آن روز فرا می رسد. بخشدار منطقه می آید، ابتدا سراغ حاج کمال می رود. اولین جمله ای که به زبان می آورد، این است که او را سرمایه خطاب می کند. توقع دارید او از آذر در مقابل حاج کمال دفاع کند؟ بخشدار می داند که قدرتش را از حاج کمال می گیرد، ولی در عوض حاج کمال به او نیاز چندانی ندارد.
*بعد از فیلم، از آذر و حاج کمال خبر دارید؟
-بله، در سال های اخیر شوهر آذر در رقابت با همسرش در انتخابات شورا شرکت کرد و رای هم آورد، ولی نتوانست آذر را کنار بزند. او اکنون عضو شورا ست و در کنار حاج کمال در برابر آذر ایستاده است. البته هنوز هستند کسانی که به آذر رای بدهند و همین جای امیدواری دارد. آذر هنوز هم ایستاده است.
مجله نافه- مرداد و شهریور 1391