نوشته ها



 

در زمانۀ دروغ

 

افشین یداللهی منش آرام و غیراعتراضی داشت و این مسیرِ همیشگی زندگی‌اش بود، نه این که در مقابل زور و فشار فلان کس و بهمان جا واهمه کند و به سکوت بگذراند. با این حال و با وجودی که هیچ‌وقت تندگویی نداشت و شهره نبود به ترانه‌سرای معترض، بهترین توصیف برای مراسم تشییعش، از آنِ خود کردن بود توسط نظام. اولین نمونۀ این‌چنین، مراسم تشییع مرحوم علی حاتمی بود و از آن پس، این روالِ همیشگیِ همۀ مراسم‌هایی شد که، به کلی، به حذفش نمی‌اندیشیدند. با این تفاوت که آن روز با اتوبوس آدم‌های خودشان را آوردند به عنوان عزادار و امروز به عنوان برنامه‌ریزانِ صاحبِ تجربه، یاد گرفته‌اند ظاهر امر را حفظ کنند. در این چند روز، وزارت ارشاد و سیمای جمهوری اسلامی و روزنامه کیهان، چنان تصویر انقلابی‌ای از او ساخته‌اند که نه ربطی به محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های این سال‌هایش دارد و ناسزا شنیدن‌هایش، نه کوچک‌ترین ربطی به خودِ واقعیِ او. شعر و ترانۀ ملی و میهنی گفتن، فرق دارد با سیاسی سرودن برای یک نظام خاص و یک واقعۀ حکومتی.
 حالا شاید فرصتِ مناسبی باشد برای اشاره به جعل و تحریفِ بزرگی که به نام افشین یداللهی ثبت شد و او به سکوت گذراند تا بتواند با پی‌گیری‌، انتشارش را متوقف کند. یداللهی در جایی از ترانۀ ماندگار «وطنم، ای شکوه پابرجا» که برای عنوان‌بندی مجموعۀ «تبریزِ مه‌آلود» سروده شده، می‌گوید: «وطنم، پشتِ حیله را بشکن». داستانِ این سریال درباره جنگ‌های ایران و روسیه است و مربوط به زمانِ فتح‌علی‌شاه و عباس‌میرزا. اما سال‌ها دور از زمانِ موردِ نظر، با افزوده شدنِ واژۀ فتنه به ادبیات سیاسی ایران و به مناسبت‌ سالگردهای حوادث هشتادوهشت و شعرخوانی و خوانندگی و کلیپ‌سازی با این مضمون، نسخۀ دیگری از این ترانه منتشر شد، بی آن که اصلا به فضا و نگاهِ اثر و صاحب اثر ربطی داشته باشد: «وطنم پشت فتنه را بشکن».
 ... و ما زندگی می‌کنیم نه فقط در میانۀ دروغ، که در زمانۀ استمرار و استیلای دروغ، دروغ، دروغ.

 

ناصر صفاریان

بیست‌ونه/ اسفند/ نودوپنج

 

عکس از صفحه نیلوفر لاری‌پور

تابستان هشتادودو- نیلوفر لاری‌پور، بابک صحرایی، افشین سیاه‌پوش، افشین یداللهی، یغما گلرویی و مهدی محتشم