فیلم «وقت خوب مصائب» چند نمایش ویژه داشت كه قرار بود در یكى از آن ها احمدرضا احمدى درباره فیلم صحبت كند، كسالت به او مجال حضور نداد و او نامه اى نوشت در باب فیلم. این نامه كوتاه را بخوانید.
خانم ها آقایان
در هفته گذشته انتشارات شباویز ناشر كتاب كودكان براى من مراسم تجلیل به عمل آورد. آیدین آغداشلو، نورالدین زرین كلك و على میرزایى دوستان سى ساله ام درباره من سخن گفتند. من پس از پایان سخنرانى این دوستانم گفتم هنگامى كه به برناردشاو نویسنده انگلیسى جایزه نوبل را اهدا كردند گفت: «جایزه نوبل براى نویسنده یا شاعر نجات غریق نیست. این جایزه هنگامى به او داده مى شود كه او به ساحل رسیده است.»اما من نه جایزه نوبل را برده ام و نه به ساحل رسیده ام .هنوز غریقى هستم كه در این جهان پرتلاطم بى سخاوت بى رحم و بى فضیلت دست و پا مى زنم. دلم مى خواست در مراسم شما حضور داشتم. هم زمان با مراسم شما من در مطب دكتر هستم. در این یك ماه من، همسرم و دخترم روزهاى سهمناكى را گذراندیم اما به مدد دو پزشك كه هنوز نجات بیمار را بر خریدن سهم بیمارستان ترجیح مى دهند نجات یافتم. از ناصر صفاریان تشكر فراوان دارم مراكه عصبانى، غمگین، ناامید و بیمار بودم و هستم تحمل كرد. روزهاى طغیان من - فقط - سكوت كرد، لبخند زد و باز به خانه ما آمد. از محمدرضا سكوت دوست جوان این سال ها تشكر دارم .از بهمن كیارستمى هم تشكر دارم. زمانى همسایه هم بودیم. غروب پاییزى را به یاد دارم در محله چیذر شمیران من و بهمن كه فقط شش سال داشت در صف كوپن ایستاده بودیم. بهمن حوصله اش سر مى رفت، مى رفت بازى مى كرد و دوباره نزد من مى آمد. من در آن سال ها دوست نزدیك پدرش بودم. روزى را به یاد دارم كه با پدرش در برف، درخت شكسته اى را به خانه آن ها مى بردیم كه با آن درخت شكسته بتوانیم ساعتى جنگ را فراموش كنیم تا شعله هاى آن درخت ما را لحظه اى گرم كند. اما امروز ما دو تن فقط یكدیگر را در صفحات روزنامه ها ملاقات مى كنیم. من حیرت مى كنم كه در روزگارى در یك شعرم این ماجرا را پیش بینى كرده بودم كه ما فقط یكدیگر را در صفحات روزنامه ملاقات مى كنیم. باید باور كنیم كه شاعر همیشه از آینده مى گوید، نه زمان حال و نه زمان گذشته. امیدوارم در شادى من كه پس از دیدن فیلم «وقت خوب مصائب» رخ داد، ناصر صفاریان، محمدرضا سكوت و بهمن كیارستمى شریك شوند و از همه دوستانى كه وقت خود را صرف گفت وگو در این فیلم كرده اند سپاس دارم.
چهارشنبه ۲۳شهریور۱۳۸۴
احمدرضا احمدى
روزنامه ایران- ۱۳ مهر ۱۳۸۴