نوشته ها



 

«سانسوریا» دیر گل می‌ده. خیلی دیر. بعدِ چند سال. چندین و چندسال... و تازه، شاید. شاید گل بده. 
می‌گن گل‌دادنش یه‌جورایی یعنی نتیجه‌ی صبر. یعنی به‌بار نشستنِ صبوری.
نمی‌دونم راستش... ولی خب یه وقتایی آدم نیاز داره به همین چیزا که نمی‌دونه راسته یا نه. نیاز داره دلش رو‌ خوش کنه به یه نشونه، به یه امید... 
آدمی‌زاده دیگه؛ یه روز صبح پامی‌شه می‌بینه بعدِ چند سال، حالا نوبتِ گل‌دادنِ گل‌دونِ همیشه‌بی‌گل شده؛ اون هم وقتی اصلا نمی‌دونسته «سانسوریا» گل هم می‌ده. پس می‌گه: «چه خوب! چه قشنگ!» ذهنش هم می‌ره سمتِ امید. آدمی‌زاده دیگه...
 
 
 
ناصر صفاریان
هجده/ اردی‌بهشت/ چهارصدوسه