یک فیلم و سه نسخه متفاوت
خانه سیاه است: نسخه اصل
ناصر صفاریان
اردیبهشت هزاروسیصدوچهلویک، از طرف مؤسسۀ کیهان به ابراهیم گلستان سفارش داده شد تا از افتتاح بیمارستان مخصوص جذامیان در مشهد گزارشی تصویری تهیه کند. گلستان هم چند نفر را به مشهد فرستاد. وقتی آنها برگشتند و گلستان راشها را دید، به فکر افتاد مستندی دربارة جذامیان بسازد. به همینخاطر، دکتر راجی، رئیس انجمن کمک به جذامیان را دعوت کرد و فیلمهای گرفته شده را نشان داد و موافقت او را برای ساخت فیلم مستند جلب کرد. هزینة تولید فیلم، صدوهشت هزار تومان برآورد شد و به دلیل عدم توانایی انجمن کمک به جذامیان، گلستان پرداخت نیمی از هزینه را -با احتساب دستمزد عوامل- به عهده گرفت. قرار شد فیلم در آسایشگاه بیماران جذامی باباباغی در اطراف تبریز و به کارگردانی فروغ فرخزاد ساخته شود. تیرماه همان سال، فروغ به همراه دکتر راجی و چند نفر از اعضای انجمن به این آسایشگاه رفت تا محیط را از نزدیک ببیند و تحقیق کند.
وقتی در مهرماه، فروغ به همراه پنج نفر از کارکنان استودیوگلستان (محمود هنگوال، سلیمان میناسیان، هراند میناسیان، امیر کرّاری و رحمان اسدی) برای ساخت فیلم خانه سیاه است به جذامخانه باباباغی رفت، هیچکدام از این پنج نفر دقیقاً نمیدانستند قرار است چه کنند. فقط این را میدانستند که آمدهاند مستندی درباره جذامیها بسازند، و در جریان هیچ جزئیاتی نبودند. وقتی اتومبیل آنها وارد جذامخانه شد، قبل از هر چیز، همه منتظر بودند فروغ توضیح دهد که میخواهند براساس چه طرحی کار کنند. اما همان روز مشخص شد اصلاً فیلمنامهای در کار نیست و حتی هیچ طرح نوشته شدهای وجود ندارد. هر چه بود، در ذهن فروغ بود و تنها خودش میدانست نماهای گرفته شده را چگونه پشت هم خواهد چید. به همین دلیل، خانه سیاه است را شاید بتوان نمونه شاخص مستندهایی دانست که سر میز تدوین شکل میگیرند و بیش از هر چیز به طرح تدوین وابستهاند. با توجه به این که تاکنون طرح تدوین مکتوبی از فروغ به دست نیامده، شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که در مرحلة تدوین هم نیازی به قلم و کاغذ حس نکرده و با اتّکا به آنچه در ذهن داشته، کار را به سرانجام رسانده است.
*****
سال هفتادوپنج، سیوچهار سال پس از ساخته شدن خانه سیاه است، به دنبال مخالفت و ممانعت معاونت سینمایی وقت وزارت ارشاد با ارسال آن به جشنوارۀ لوکارنو، فیلم توسط یکی از اهالی سینما و به شکلی ویژه به سوییس فرستاده شد. آن سالها باید همه فیلمها توسط خود ارشاد و به شکل سیموسربشده به خارج ارسال میشد. با همکاری و همفکری کاوه گلستان، نسخه نمایش خانه سیاه است از منزل ابراهیم گلستان، جایی که بسیاری از فیلمها و وسایل او در آنجا رها شده، بیرون آورده شد و با قرار گرفتن در قوطی یک فیلم دیگر و به اسم یک فیلم دیگر از کشور خارج شد. همین نسخه بعدها در جشنوارۀ نیویورک به نمایش درآمد و آنجا بود که بحثی گشوده شد مبنی بر تفاوت این نسخه با آنچه پیش از این همه دیده بودند.
پس از نوشته جمشید اكرمی، منتقد و مدرس سینما، دربارۀ نسخۀ جدید -كه از آمریكا برای ماهنامۀ فیلم فرستاده بود- ابراهیم گلستان در مقام تهیهكنندۀ فیلم به تكذیب كل ماجرا پرداخت و وجود نسخۀ دوم را از اساس منكر شد. بعد از توضیح مجدد جمشید اكرمی بود كه غلام حیدری در مقدمۀ كتابش، فروغ فرخزاد و سینما نوشت: «محمدتقی صالحپور در یادداشتی به نگارنده توضیح داده بود كه نسخۀ اصلی خانه سیاه است كه سالها پیش، او و سیروس طاهباز و احمدرضا احمدی و م. آزاد و ابراهیم گلستان در خانۀ فروغ دیده بودهاند، كاملتر از نسخهای است كه معمولاً از آن به عنوان نسخۀ خانه سیاه است نام میبرند. صالحپور از قول فروغ نقل كرده است كه ظاهراً نسخۀ كامل فیلم در اختیار «سازمان فیلم گلستان» یعنی شخص ابراهیم گلستان است.» در این میان، م. آزاد و پوران صلحكل، همسر سیروس طاهباز، در برابر پرسوجوی من، این مسأله را تأیید میكردند و احمدرضا احمدی چیزی از تفاوت نسخه به خاطر نداشت.
در جریان تحقیق چندینساله برای ساخت «سهگانه فروغ فرخزاد»، نسخهای از خانه سیاه است به دست ما رسید كه ظاهرا کپی دیگری از همان نسخه نمایش داده شده در لوكارنو و نیویورك است، البته ظاهرا با كیفیتی بهتر؛ ضمن این که سعی کردیم این نسخه کیفیت صدا و تصویر بهتری هم پیدا کند. این نسخه نمایش هم توسط دوست گرانقدر و از دست رفته، کاوه گلستان، و باز هم از زیرزمین منزل پدری او بیرون آورده شد؛ نسخهای که چند سال بعد و در پی آغاز تماسهایی با ابراهیم گلستان و به دنبال طرح این سوال که نگران حفظ کیفیت این نسخه هستم و باید با آن چه کنم، در عمل به گفته گلستان در بازگرداندن آن به همانجای اولیه، به یکی از بستگان او در منزل شخصی گلستان در دروس تحویل داده شد.
پس از اعلام موضوع و نمایش نسخۀ تازهیافته در خانۀ سینما و سینماتک موزۀ هنرهای معاصر، ابراهیم گلستان در واكنش به ماجرا، باز به تكذیب اصل ماجرا پرداخت و وجود این نسخۀ متفاوت را منکر شد. بدیهیترین فرضی كه به ذهن میرسید، این بود كه فروغ یا گلستان، خودشان بعدها به این نتیجه رسیده باشند بخشهایی از گفتار متن را حذف كنند یا تغییر دهند- حتی اگر نوع حذفها این احتمال را كمرنگ كند. اما آنچه عجیب بود، تكذیب اصل ماجرا و انكار ابراهیم گلستان بود در مورد وجود هر نسخه دیگری.
سال هفتادوشش، محمد تهامینژاد، منتقد و مورخ سینما، با اشاره به قطعههای حذف شده، در كتاب فروغ فرخزاد و سینما نوشت: «آیا فیلمساز با حذف اجباری چند جملۀ فیلم، امید را حذف كرده تا ظلمت هر چه بیشتر شود؟ یا این كه امید به آمدن آن نهر سرشار (اشاره به یكی از عبارتهای حذف شده) در سالهای چهل مفهومی نهی شده بوده است؟» پیش از آن هم جمشید اكرمی در شمارۀ آذرماه هفتادوشش ماهنامۀ فیلم نوشته بود: «تعمق در كیفیت جملههای حذف شده، ارتباط آنها با تصاویر، و این كه چه معانی مستوری را ممكن است در بر داشته باشد، كنجكاوی بیشتری برمیانگیزد.»
در پاسخ به واكنش دوبارۀ گلستان هم حسن ملكی، روزنامهنگار و منتقد سینما، در شمارۀ دیماه هشتادویک ماهنامۀ فیلمنوشت: «شگفتزده شدم. عجیب است. گلستان چه چیزی را تكذیب میكند؟ فیلم را ما همه (تماشاچیان) بر پردۀ سینماتك موزۀ هنرهای معاصر تهران دیدیم و صدای فروغ را شنیدیم.» احمد طالبینژاد، منتقد سینما، هم در همان شمارۀ مجله اینگونه واكنش نشان داد: «اصلاً آقای گلستان چرا میترسد كه بگویند نسخۀ دیگری از این فیلم وجود دارد؟ چه رازی در میان است كه او از افشای آن میهراسد و چنین خشمگین، علیه همه شمشیر میكشد؟»
در اولین نوشتة جمشید اکرمی و آنطور که بعدها به اعتراض گلستان پاسخ داد و در ماهنامۀ فیلم منتشر شد، به کلمة نامفهومی اشاره شده بود: «زال». اکرمی که خودش هم متوجه شده بود عبارت «دنیا به بطالت آبستن شده و زال را زاییده است» نامفهوم و بیمعناست، در مطلبش نوشته بود: «چیزی که در مورد این قطعه کنجکاوی برمیانگیزد، عدم ارتباط ظاهری گفتار متن با صحنۀ زیر آن است.» غلام حیدری هم عین همین عبارت را در پانویس کتابش درج کرده بود. البته با توجه به نسخهای که توسط کاوه گلستان در اختیار ما قرار گرفت، این مشکل حلشده به نظر میرسید. تقریباً ده دقیقه پس از شروع فیلم، روی تصویرهایی از مردی که فرغون را حرکت میدهد، دختر بچهای که عروسک در دست دارد و در فرغون نشسته، زنی که ظرف میشوید، مرغ و خروسهایی که تهماندۀ غذا را میخورند، مردی که عینک آفتابی به چشم دارد، زنی که نخ میریسد، زنی که بافتنی میبافد، زنی که بچهاش را میشوید و...، صدای فروغ را این گونه میشنویم: «دنیا به بطالت آبستن شده و ظلم را زاییده است، از روح تو...»
مدتی بعد، هر دو نسخه جدید و قدیم را در کنار چند مصاحبه تصویری از صاحبنظران سینمایی (بهرام بیضایی، خسرو سینایی، امیر کراری، کاوه گلستان، هوشنگ گلمکانی و داریوش مهرجویی)، به همراه توضیحاتی تکمیلی درباره چگونگی ساخت، در قالب اثری تحقیقی و با اشاره به تفاوتهای دو نسخه، آماده کردیم. گرچه پیش از آن، همان نسخه قبلی با کیفیت بد و در شکلهای مختلف، در بازار رسمی/ غیررسمی ایران به فروش میرسید. در خارج از کشور هم شرکت آمریکاییFacets در شیکاگو، دیویدی فیلم را با زیرنویس انگلیسی به بازار فرستاده بود. همه این موارد هم بدون دخالت ابراهیم گلستان، کسی که اسمش در تیتراژ فیلم به عنوان تهیهکننده آمده، صورت گرفته بود.
*****
در نسخۀ کاملتر فیلم، بهجز قطعههای حذف شدۀ صدای فروغ، یکی از نریشنهای گلستان هم با نریشن او در نسخۀ قبلی متفاوت است. نکتۀ مهم تغییر این گفتار، تغییر کلمهها و جملهبندیهاست. طوری که به نظر میرسد متن گفتار، دوباره نوشته شده و ابراهیم گلستان دوباره آن را خوانده است.
جملهای که در نسخۀ قبلی وجود ندارد:
جذام نه ارثیست، نه مادرزادی؛ اما واگیر دارد.
جملهای که در نسخۀ قبلی هست و در نسخۀ جدید نیست:
[جذام] گلو را میبندد.
جملههایی که در نسخۀ جدید، جابهجا شده:
[جذام] چینهای پوست را سخت و بزرگ میکند.
[جذام] چشم را کور میکند.
[جذام] به جگر و مغز استخوان، راه میزند.
[جذام] پنجهها را خشک و جمع میکند.
جملههایی که کلمههایی از آن تغییر کرده:
نسخۀ قبلی: [جذام] بدنۀ پیها را با یک غلاف خشک میپوشاند.
نسخۀ جدید: [جذام] بدنۀ عصبها را با یک غلاف خشک میگیرد.
نسخۀ قبلی: [جذام] حسِ لمس و درک گرما را از انگشتها میگیرد.
نسخۀ جدید: [جذام] حسِ لمس و درک گرما را از انگشتها میکَنَد.
به این ترتیب، در نسخۀ تازهیافتۀ خانه سیاه است، گفتار متن با صدای ابراهیم گلستان روی تصویرهای مربوط به مداوای جذامیها، به این شکل شنیده میشود:
«جذام یک بیماری واگیر و مزمن است. جذام نه ارثیست، نه مادرزادی؛ اما واگیر دارد. جذام همهجا هست، و همهجا میتواند باشد. جذام با تنگدستی همراه است. مایع جذام در تن آدمی که راه یافت، چینهای پوست را سخت و بزرگ میکند، بافتههای عصبی را میخورد، بدنۀ عصبها را با یک غلاف خشک میگیرد، حس لمس و درک گرما را از انگشتها میکَنَد، چشم را کور میکند، دیوارۀ غضروفی میان بینی را میبَرَد، به جگر و مغز استخوان راه میزَنَد، پنجهها را خشک و جمع میکند؛ و همچنین، به بیماریهای دیگر راه میدهد.»
قطعههای حذف شدۀ صدای فروغ:
ـ استخوانهایم از تو پنهان نبود، وقتی که در نهان به وجود میآمدم، و در اسفل زمین نقشبندی میگشتم.
ـ در دفتر تو همگی اعضای من نوشته شده، و چشمان تو ای متعال جنین مرا دیده است. چشمان تو جنین مرا دیده است.
ـ هر آیینه به جایی دور میرفتم و در صحرا مأوا میگزیدم.
ـ دنیا به بطالت آبستن شده و ظلم را زاییده است. از روح تو به کجا بگریزم، و از حضور تو کجا بروم؟ اگر بالهای باد سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساکن شوم، در آنجا نیز سنگینی دست تو بر من است. مرا بادۀ سرگردانی نوشاندهای. چه مهیب است کارهای تو! چه مهیب است کارهای تو!
ـ مانند مرغ سقای صحرا و بوم خرابهها گردیدهام، و چون گنجشک بر پشتبام منفرد نشستهام.
ـ و در گرداگردم شادمانی صدای آسیاب و روشنایی چراغ نابود شده است. خوشا به حال دروگرانی که اکنون کشت را جمع میکنند، و دستهای ایشان سنبلهها را میچینند.
ـ و تو ای فراموش شدۀ روزها که خویشتن را به قرمز ملبّس میسازی و به زیورهای زر میآرایی، و چشمان خود را به سرمه جلا میدهی، به یاد آور که خود را به عبث، زیبایی دادهای به سبب آوازی در بیابان بیراه، و یارانت که تو را خوار شمردهاند.
*****
گرچه این نکته بسیار مهم است که ابراهیم گلستان در گفتوگوی منتشرشده در شمارۀ آذر هشتادویک ماهنامۀ فیلم تأکید کرده بود که «به هر حال، اگر این فیلمی که پیدا شده کاملتر هست، خب نسخۀ اصلی آن است»، ولی انتشار نسخه دیگری از فیلم، آن هم بیخبر، این موضوع عجیب را عجیبتر کرد.
در سال هشتادوسه، هفتمین شماره مجلۀ سینما در فرانسه، دو فیلم را به عنوان ضمیمه منتشر کرد: یک آتش و خانه سیاه است. در نوشته ابتدای فیلم خانه سیاه است اشاره شده که این نسخه با کسب اجازه و هماهنگی با ابراهیم گلستان منتشر شده است؛ با توضیح این که فیلم از روی نسخه موجود در جشنواره اوبرهازن تهیه شده و موارد تکمیلی فیلم، از روی نسخه موجود در سینماتک پاریس. این توضیح یعنی این که با اجازه –و زیر نظر؟- تهیه کننده، نسخه جدیدی از فیلم فراهم شده است.
در این نسخه جدید، کلمهها و ترتیب جملههای گفتار متن گلستان، مانند همان نسخه قدیمی است؛ ولی از نظر حذف یا وجود گفتار متن فروغ، به نسخه کاملتری که بعدا پیدا شد، شباهت بیشتری دارد. اینجا به جای نُه قطعه صدای فروغ، هفت قطعه جدید وجود دارد و شاهد این تفاوتها با نسخه قدیمیتر هستیم:
دو قطعه صدای فروغ که در این نسخه نیست:
- هر آیینه به جایی دور میرفتم و در صحرا ماوا میگزیدم.
- و در میان ما کسی نیست که بداند که تا به کی خواهد بود. موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد، و ما نجات نیافتیم.
تغییر کلمه «آواز» در این تکه از گفتار فروغ:
- و در گرداگردم آواز شادمانی صدای آسیاب و روشنایی چراغ نابود شده است. خوشا به حال دروگرانی که اکنون کشت را جمع میکنند، و دستهای ایشان سنبلهها را میچینند.
تغییر حرف اضافه «به»، در این تکه از گفتار فروغ:
- و تو ای فراموش شده روزها که خویشتن را به قرمز ملبس میسازی و به زیورهای زر میآرایی، و چشمان خود را به سرمه جلا میدهی، به یاد آور که خود را «به» عبث، زیبایی دادهای به سبب آوازی در بیابان بیراه، و یارانت که تو را خوار شمردهاند.
*****
این روزها، با پیدایش و رواج سیستمهای کامپیوتری تدوین و انجام سریعتر و راحتتر مراحل تولید فیلم، این امکان برای فیلمساز و تدوینگر پیش آمده که بارها و بارها فیلمشان را زمان تدوین تغییر دهند و هر بار به نسخه جدیدی برسند. در روزگار پرشتاب و از این نظر سادهتر، میتوان نسخههای متعددی از یک فیلم داشت و با دستیابی احتمالی به نسخههای غیرنهایی و آزمایشی کارگردان یا تدوینگر، صحبت از نسخههای متفاوت به میان آورد. البته مساله اینجاست که این نسخهها که حداکثر ممکن است به دیویدی یا فایلی سبک و فقط برای تماشای آزمایشی تبدیل شود، در جمع گروه تولید باقی میماند و عمر چند روزه و چند ساعتهای بیشتر ندارد. ولی حالا گذشته از اهمیت فیلمی مثل خانه سیاه است که کنکاش در این تفاوت ها را اجتنابناپذیر میکند، سوالی که به ذهن میرسد این است که آیا پنجاه سال قبل هم چنین بوده و از نسخههای آزمایشی و دستکاری شده به قصد نهاییکردن، پزتیو تهیه میکردند و نسخههای متعدد را در نهاییترین شکل خود در آرشیو میگذاشتند و حفظ میکردند؟ فارغ از هزینه و سختی اجرای چنین کاری، آیا برای دیگر فیلمهای ابراهیم گلستان و دیگر محصولات استودیوگلستان هم چنین مسیری طی میشده و از هر فیلم نسخههای متعددی وجود دارد؟
نرسیدن به پاسخ این سوالها و تکذیب اصل ماجرا و انکار دیگر نسخههای فیلم از سوی گلستان در گذشته، موضوع را پیچیدهتر از آن چه هست جلوه میدهد؛ وگرنه بدیهیترین فرضی كه به ذهن میرسد این است كه فروغ یا گلستان، خودشان، بعدها به این نتیجه رسیده باشند بخشهایی از گفتار متن را حذف كنند یا تغییر دهند؛ یعنی امر طبیعی و متداولی که ممکن است توسط هر کارگردان و تهیهکنندهای اتفاق بیفتد. با این حال، به دلیل جایگاه این مستند، از جمله انتخاب به عنوان یکی از پنجاه مستند برتر تاریخ در سایتاندساند و برگزیده شدن به عنوان بهترین فیلم سینمای مستند ایران در نشریه انجمن مستندسازان، اتفاق عجیبی نیست واکاوی موضوع و امیدواری برای رسیدن به هر جواب احتمالی تا بدانیم کدام نسخه این فیلم ماندگار، نسخه اصل است.