ناصر صفاریان
1 - هفته گذشته، روز حافظ بود. روز بزرگداشت حافظ. احمد شاملو كه كاربزرگى درحافظ شناسى و حافظ پژوهى انجام داده وروایت او ازدیوان حافظ ـ حتى بدون احتساب مقدمه اى كه برآن نگاشته ـ روایتى قابل اعتناست، درباره او مى گوید:
« ما اگر نتوانیم تعهد ومسؤولیت را ازحافظ یاد بگیریم، دست كم باید ازحافظ خجالت بكشیم.»
درهرخانه اى كه كسى اهل كتاب باشد واگر چندان هم كسى اهل نباشد چند كتاب پید ا شود، دیوان حافظ هم به چشم مى خورد. حتى اگر این گونه هم نباشد، آنها كه با دیوان حافظ آشنایى ندارند، حافظ را با فال مى شناسند وبا فال حافظ دمخورند. به گونه اى كه هیچ ایرانى اى را پیدا نمى كنید كه نام حافظ را نشنیده باشد ونداند كه كیست. واین همان وضعیتى است كه تنگ نظران زمان حیات او فكرش را هم نمى كردند.
همان ها كه نه حافظ زنده را تاب مى آوردند ونه حافظ ازجهان رخت بربسته را. همان ها كه وقتى چشم ازجهان فروبست، مانع دفن او در گورستان مسلمانان شدند. همان ها كه راه را برجنازه بستند و دل شان خوش بود كه كافرى را ازمسلمین دور كرده اند.
وزمان گذشت و گذشت و گذشت اما ازهمان زمان تا به حال ـ وبه یقین ـ از « تا به حال» تازمانى كه آدمى هست وزندگى هست، حافظ هم با « بودن» پیوند خورده. حافظ بود، هست وخواهد بود. واین بودن ازجاودانگى شعرها و درخشندگى زندگى او ریشه مى گیرد و وقتى چنین است، بودن دیگر اجازه نمى خواهد وفراتر از خواست این و آن است.
همیشه در شعرهاى حافظ، امید مى بینیم وچیزى هست كه دل مان را خوش كند ودل مان را به آن خوش كنیم . شاید دلیل استقبال از« فال حافظ» درهر كوى و برزن هم همین باشد چون همیشه سپیدى هست وراه نجات وجود دارد. اما دردیوان خواجه شیراز، شعرى هست كه نشانى ازسپیدى ونور ونجات ندارد.
بخت ازدهان دوست نشانم نمى دهد
دولت خبر ز راز نهانم نمى دهد
ازبهر بوسه اى زلبش جان همى دهم
اینم همى ستاند و آنم نمى دهد
این گونه آغاز مى شود وبه راه هاى بسته اشاره مى كند و درپایان به خواب رضایت داده مى شود، اما آن جا هم خبرى نیست:
گفتم روم به خواب و ببینم خیال دوست
حافظ زآه و ناله امانم نمى دهد
بى وفایى یار با حافظ چه كرده بوده كه این چنین تلخ ، لب به گلایه گشوده؟
2 - یكى از روزنامه ها، نوشته اى از هوشنگ گلمكانى چاپ كرده درباره مشكلات نمایش فیلم كوتاه.
درستون مهمان وهمان جایى كه مطالب سفارش داده شده ازطرف روزنامه چاپ مى شود. اما علاقه مندان و پی گیران سینماى ایران مى دانند كه این نوشته پیش از این در « پایگاه خبرى فیلم كوتاه و مستند» منتشر شده بود واصلاً ازسوى نویسنده دراختیار آنجا قرارگرفته بوده . نمى دانم ذكر منبع ومأخذ چه عیب و ایرادى دارد كه این قدر ازآن فرار مى كنیم وبه آن تن نمى دهیم... بگذریم كه نوشته را درستون مهمان هم چاپ كرده اند. حق وحقوق اهل قلم واندیشه و هنر، اگر از جانب خودشان رعایت نشود، ازدیگران چه انتظارى مى توان داشت؟
روزنامه ایران– 28 مهر 1383