نگاهی به «وقت خوب مصائب»
نسیم نجفی
مستند «وقت خوب مصائب» ساختة ناصر صفاریان روز سه شنبه پانزدهم اسفند در خانة هنرمندان نمایش داده شد. همانند بسیاری از مستندهای دیگری که این روزها راجع به شخصیتهای هنری و مشاهیر فرهنگی ساخته میشود و نمونة آن را در پروژههای دفتر رضا میرکریمی نیز بسیار میبینیم، ساختار این فیلم نیز بر اساس گفتوگو با شخص سوژه و نیز اطرافیان اوست، به علاوة بخش هایی از نمونه کارهای هنری او.
در جشنوارة فجر امسال مستند «دربارة کیومرث پوراحمد» ساختة سجاد آوینی نیز چنین ساختاری داشت. انتخاب شدن این راه در تجربة اول یک فیلم ساز، نشان میدهد که این اولین و آسانترین راهیست که برای چنین موضوعاتی به ذهن میرسد. شاید برای سجاد آوینی این نوعی مشق کردن به حساب آید، اما در بخش حرفهای تر کار، انتخاب راهی که به ذهن همه میرسد و دم دستیترین راه کار به شمار میآید جالب نیست.
تکراری بودن این قالب و تبدیل شدن آن به تنها فرم موجود برای ساخت فیلمهای «دربارة ...» از آنجایی عجیبتر بهنظر می رسد که تولید انبوه آثاری با موضوع یکسان قاعدتا باید باعث ایجاد خلاقیت شود و مسبب پیدا کردن راههایی برای فرار از یکسان شدن آثار شود.
جدا از تکراری بودن ساختار در مقایسه با آثار دیگر، در قالب خود فیلم و در طول پنجاه یا چهل یا...دقیقهای که فیلم را میبینیم نیز تکرار متناوب یکسری مواد تصویری بدون هیچ تنوع بصری، کمکم در اواسط فیلم به کسالت میانجامد. درحالی که قاعدتا جذاب بودن سوژه و گیرایی او، کمکی بسیار بزرگ، و باعث راحتتر بودن کار فیلمساز است، در «وقت خوب مصائب» این مسئله باعث اکتفا کردن به خوش بیانی و جذابیت شخصیت هنری و فردی احمدرضا احمدی و نالازم دیدن تنوع بصری و دیگر اجزای فیلم شده است.
مسئلة ایجاز، که لازمة چنین فیلم هایی است نیز دیگر جنبة بااهمیت قضیه به نظر میرسد؛ مستندی دربارة آثار و زندگی فردی شصت ساله، که باید در پنجاه دقیقه بگنجد. منبع و سوژه دچار تفصیل و حجم است درحالیکه فیلم حاصل باید ویژگی ایجاز داشته باشد. در چنین وضعی بناگذاشتن ساختار فیلم بر گفتوگو، که خود مقولهای دور از ایجاز است قضیه را مشکلتر میکند. صحبت با افراد زیادی که دوست و همکار و اعضای خانوادة سوژه هستند و جمعکردن مقدار زیادی خاطره و نظر دربارة زندگی و هم کار او، به جمع شدن میزان بالایی راش ختم می شود که در پی آن قاعدتا باید برای چگونه گنجاندن آن در محدودة پنجاه دقیقهای فیلم فکری کرد. در «وقت خوب مصائب» به گفتة فیلمساز شصت ساعت راش جمعآوری شده و از میان آنها این پنجاه دقیقه انتخاب شدهاست. پنجاه دقیقهای که حاصل تکجملههایی از گفتوگوهایی طولانی است. تناقضی که میان اطناب سخن گفتن، و ایجاز زمانی فیلم هست، مشکل بارزی به نظر میرسد. و حداقل اینکه چگونه انتخابکردن صحبتها و کدامها را برگزیدن ، خود نیازمند هوش و انسجام ذهنی است تا مانع از پاره پاره بودن فیلم و عدم پیوستگی آن شود و درکنار آن، اطلاع دهی درست و کاملی نیز ارائه دهد.
فیلم ساز بعد از انتخاب قالب همیشگی گفتوگو، میخواهد مشکل تکراری بودن و یکنواختی فیلم را با مدل پشت صحنهای کردن فیلم جبران کند. در اکثر کادرها بوم صدابردار یا دوربین یا بخشی از تجهیزات یا افراد گروه فیلمسازی دیده میشوند، تا از فیلمهای آشنای اینچنینی آشناییزدایی کنند و توجه تماشاگر را جلب کنند. چنین روشی معمولا معنای فاصلهگذاری میدهد، یادآوری دائم اینکه این فیلم است، یا شریک کردن تماشاگر در برخی مشکلات روند فیلمسازی و تغییر موقعیت فیلمساز از خدای اثر به شریک کندوکاو و کشف تماشاگر. در «وقت خوب مصائب» ظاهرا جز تنوع و سرگرمی و جلوگیری از تطابق کامل با آثار مشابه، هدفی برداشت نمیشود و مشکل اینجاست این رویة تازهای نیست و خلاقیت و بدعت به شمار نمیرود و اتفاقا آنقدر استفاده شده که ضد غرض عمل می کند.
شاید در همین شکل کنونی و با وجود ساختار تکراریای که این فیلم مانند سایر این گونه فیلمها در آن گیر افتاده، میشد نتیجة بهتری گرفت اگر قدری کادرهای بهتر و نورپردازی دقیقتری می داشت. برخی صحنههای فیلم تیره هستند و ضعف نورپردازی دارند و در تدوین نیز این نکته درنظر گرفته نشده که کات زدن صحنههای داخلی با نور پردازی نامناسب و تیره، به صحنه های پرنور روز و کنار پنجره باعث پرش چشم و بیشتر به چشم آمدن این عدم یکنواختی نورها می شود.
سایت «پیك مستند»- اسفند 1385