فیلم ها



یادداشتی بر فیلم «سرد سبز» و مقاله «هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی‌كند»

حمید مؤذنی

در هفته‌نامه« نسیم جنوب» مورخه 2/1/79 یادداشتی بر فیلم، »سرد سبز» به كارگردانی ناصر صفاریان به قلم فراز بهزادی نگاشته شد كه جای تأمل دارد. منتقد محترم در اوج عشق (سفید دیدن) و یا در نهایت نفرت (سیاه دیدن) به موضوعات و افراد می‌نگرد و در عشق به «نابغه‌ای مثل فروغ» در نهایت به صفاریان به خاطر این كه مثل او به فروغ ننگریسته «جوانكی» را دیده كه مستحق نفرت است.
منتقد محترم كه می‌بایست با نقد آینه‌ای را فراروی صاحب اثر و مخاطب قرار دهد تا ضعف و قدرت و كمك رسیدن به حقیقت را ارائه نماید با یك دید منفی چنان به صاحب اثر تاخته كه خوشحال نیست كه چنین فیلمی «یك ساعت توهین» تولید گشته و مجوز اكران گرفته است.
نویسنده با خصلت كیش شخصیت جدا از نگاه اسطوره‌ای به فروغ در نگاه دیگری به استاد كه منظورش به احتمال منوچهر آتشی بوده است در ذهنیت خود تصور كرده كه استاد در جهت تصورات خود از فروغ صحبت كرده ولی كارگردان فیلم، این بخش منفی از نظرات استاد را در فیلم گنجانده است و سؤال كرده است: سؤال این است كه چرا در مواقعی كه صحبت های استاد به دقت انتخاب نشده، در مورد زندگی «بعد از تولدی دیگر» فروغ پخش می‌شد. ضمناً ایشان به واسطه همین سیاه و سفید نگریستن وارد حوزه‌های غیرتخصصی خود شده و در خصوص اصول اولیه تدوین مستند نظر داده‌اند.
همچنین ایشان به انتخاب شعرهای فروغ كه از كتاب های ضعیف فروغ انتخاب شده، خرده گرفته‌اند. اما به زعم این جانب همین »سرد سبز« به خاطر جسارت در پرداختن به فروغ و امثال نخبگان دیگر ایران که جزء جرائم بود و برنامه‌هایی در تخریب شخصیت این بزرگان تولید می‌گشت، قابل تقدیر و ستایش است. فروغ فرخ زاد از شعرای بزرگ این مرز و بوم است و از اسطوره‌های ادبیات ایران، اما پرداختن یا نقد اسطوره‌ها در دوران كنونی به واسطه خصوصیات جهان مدرن به یكی از ملزومات تبدیل گشته است. صفاریان نیز در فیلم «سرد سبز» به جای پرداختن به اسطوره فروغ به شخصیت و زندگی فروغ فرخ زاد به‌عنوان یك شهروند معمولی نگریسته و زندگی بشری او را به تصویر كشیده است، و اگر شخصیت مورد قبول با ذهنیت اسطوره‌ای ما نمی‌خواند، ایراد از فیلم نیست، بلكه واقعیت زندگی افراد چنین است و فروغ نیز این گونه بوده است. اگر كارگردان نیز در فیلم خود دست به انتخاب شعرهای ضعیف فروغ زده انتخاب او جهت ادامه فیلم بر اساس تسلسل رشد زندگی فروغ بوده، نه نظر كارشناسی به شعرهای فروغ، برای مثال فیلم مستند «گنگ خوابدیده »به كارگردانی هوشنگ گلمكانی بر همین اساس كه محسن مخملباف در فیلم هایش لحظاتی از زندگی خود را گنجانیده است، گلمكانی فیلم را ساخته است.
یا در فیلم سینمایی «آمادنوس» به كارگردانی میلوش فورمن زندگی آمادنوس موتزارت را بر اساس لحظات زندگی و تأثیرگذاری مقاطعی از رویدادهای زندگیش در خلق آهنگ‌ها به كار برده است. البته فیلم «سرد سبز» از لحاظ كادربندی، عمق تصویر، حركت دوربین و انتخاب زاویه مناسب برای فیلمبرداری ضعیف است و برخی جاها صفاریان افراد بخصوص را در كادر كج گرفته است كه از لحاظ سینمایی می‌بایست شخصیت مورد نظر یا آن موقعیت دارای عدم تعادل باشد كه كارگردان اذعان داشت كه قصد تنوع داشته كه بسیار آماتوری به نظر می‌رسد.
همچنین در بعضی از لحظات هم تصاویر بر بعضی شخصیت ها سیاه و سفید می‌شد كه آن نیز بسیار آماتوری بود و از لحاظ زیبایی شناسایی در فیلم جای نمی‌گرفت و این‌گونه نحوه استفاده از تكنیك سینمایی كه فارغ از بافت صحنه باشد، را می‌توان گفت اصلاً نقض غرض داشت.

هفته‌نامه «نسیم جنوب»- 16 بهمن ماه 1379