ناصر صفاریان
1
بچه كه بودیم، در كتابهای مدرسه میخواندیم و در روزنامهها و تلویزیون در گوش مان میخواندند كه سینمای غرب و سینمای پیش از انقلاب و خلاصه هر نوع بدی از سینما در همه جای دنیا، متكی ست به سكس و خشونت و یاد میگرفتیم - البته یادمان میدادند - به سینمای بدون سكس و بدون خشونت مان ببالیم و شاد باشیم كه دوریم از این دو عامل انحطاط.
سالها گذشت و رسیدیم به دوران ابتدایی دهه 70 و یكهتازی سینمای اكشن و حاكمیت تیر و تفنگ و خون و خونریزی. فیلمها یكی پس از دیگری میآمدند و چشممان به جمال آرتیستهای چاقو به كف و اسلحه به دست روشن میشد و ماشینهایی كه چپ میشد و خانههایی كه دود میشد و میرفت به هوا... و آدمهایی كه در نمای آهسته و به زیبایی، گلوله میخوردند و تكهتكه میشدند و...
سالهای دیگر گذشت و خشونت فیلمهای - پیش از این - بد آمریكایی را هم در تلویزیونمان دیدیم. یاد گرفتیم كه هرچه سریال خارجی است، از نوع پلیسی است و هرچه فیلم خارجی است، از نوع پرخون و پركشت و كشتار.
... و تازه این گونه هم نماند. در تلویزیون ما و در ساعت پخش میانی روز و بیهیچ هشدار و اخطار و انذار، چنان خشونتی از خارجیها میدیدیم كه خارجیها خودشان هم در چنین ساعت و برای چنین مخاطبی - هیچگاه - پخش نمیكنند. و این گونه بود كه - مثلا «دارودسته نیویوركی» مارتین اسكورسیزی را با همه آن خشونت عجیب و غریب صحنههای ابتداییاش در تلویزیون دیدیم.
و از آن جا كه آدمی زاد باید به پیشرفت برسد و در جای قبلی نماند و پیش برود، اوضاع این گونه هم نماند. هفته قبل ، ما كه گاهی عكس گذرایی از اعدام در لابهلای یك برنامه خاص دیده بودیم، فیلمهایی دیدیم از مراسم اعدام و حرفهایی شنیدیم از جزئیات اعمال متجاوزان و مورد تجاوز قرارگرفتهها. آن هم در دل برنامهای پربیننده و در ساعتی در ابتدای شب.
این كه چرا این صحنهها پخش شد و چرا این حرفها، ناگفته پیداست كه چه هدفی در پس خود داشته و قرار بوده ما بهعنوان «بینندگان عزیز سیما» به این نتیجه برسیم كه «طرح امنیت اجتماعی» - این همان مبارزه با بدحجابی بود؟ - چه خوب است و چه نیكو. ولی نه به خاطر ما اطفال دیروز، كه لااقل به خاطر اطفال امروز، دست كم - كمی مراعات كنیم و درك كنیم چیزی هم هست به نام بهداشت روانی.
ما هیچ، ولی از همان چهرههای موجه حاضر در برنامههای تلویزیونی، همان روان شناسان و جامعه شناسان و متخصصان مورد تایید، سوال كنیم تماشای چنین چیزهایی برای كودكان مناسب است؟ از دل همین دیدنها و از تماشای مراسم مفرح - مثلا - اعدام بیجه كه شور و شعف و شادمانی در چشمان حاضران و كودكان آن جا جلبنظر میكند، ناهنجاری دیگری متولد نمیشود و رشد نمیكند؟
«آیههای زمینی» را خواندهاید؟ در جایی از این شعر، فروغ میگوید:
... پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پرتشنج محكومی را
از كاسه با فشار به بیرون میریخت
آن ها به خود فرو میرفتند
و از تصور شهوتناكی
اعصاب پیر و خستهشان تیر میكشید
2
گاهی وقتها جز دعا كاری از دست آدمی ساخته نیست. پس دعا كنید برای حضور مدیرانی كه وقتی تصمیم میگیرند، پای تصمیم خود میایستند ! دعا كنید برای حضور مدیرانی كه وقتی هنرمندان را مدام میبرند و میآورند تا مجوز بدهند، برای امضای خود و حرف خود و خودبودن شان احترام قائل میشوند! دعا كنید برای رفع بلایای ریز و درشت «سنتوری» ! دعا كنید برای نمایش آخرین فیلم -دارای مجوز - داریوش مهرجویی !
روزنامه اعتماد ملی- 10 مرداد 1386