به بهانه عرضه فیلم های جدید به بازار
ساختار مستندهای من مبتنی بر گفت و گوست
+ به تازگی از شما 4 فیلم به صورت دی وی دی عرضه شده است . یکی اش فیلمی كه درباره احمدرضا احمدی ساخته اید .
این دومین فیلم درباره این شاعر شناخته شده است .
با این تفاوت که این بار درباره بحث شعر و شاعری ایشان بود. در فیلم اول ، "وقت خوب مصائب" ما از نظر شخصیتی به احمدرضا احمدی پرداخته ایم به همین خاطر در داخل خانواده است و درباره جزییات زندگی شخصی اش سخن می گوید . این بار اما درباره شعر و شاعری و حتی در حد کوتاهی هم به نقد آثارشان پرداخته شده است
+ مخاطب این فیلم چه کسانی می توانند باشند ؟
چه این فیلم چه فیلم های دیگر من مخاطبشان مردم عادی هستند . اما مردم عادی با گرایش روشنفکری که مسایل را به طور تخصصی دنبال نمی کنند.
+ و شما فکر نمی کنید این اطلاعات در اختیار ایشان از طریق روزنامه یا رسانه های مکتوب و غیر مکتوب دیگر رسیده است ؟
ممکن است. این را انکار نمی کنم. این راهی است که من هنگام ساخت فیلم به آن رسیده ام. شاید فرد دیگر روش دیگری به ذهنش برسد. ولی مثلا وقتی به دنبال ساخت فیلمی درباره فروغ بود م چون طیف گسترده تری از علاقه مندان را دربر می گرفت، دیگر به سراغ کتاب ها یا نکته هایی که همه درباره اش می دانستند نرفتم.
+ ساختن فیلم مستند درباره آدم ها مگر نباید همراه با تصویرهایی باشد که دیدنش را جذاب کند ؟
ببینید این روشی است که در نمام سینمای دنیا درباره فیلم های این گونه مرسوم است و یعنی این که فیلم گفت و گو محور است و ساختار مبتنی بر مصاحبه است.اما در برخی فیلم ها هم می بینیم مثلا فرد را که با او گفتگو می کنند در اتاقش می چرخانند یا کتابی را از کنابخانه برمی دارد و ... و بعد این ثصاویر روی صدای مصاحبه قرار داده می شود.
اما من خیلی تاکید دارم این کار را به شکل بی مورد و برای تنوع صرف ، انجام ندهم. سادگی در کادربندی هایم وجود داشته باشد تا فیلمی که برمبنای گفتگو است ساده و روان تر دربیاید. در ادامه سعی می کنم سعی کردم در تدوین به ریتمی برسم که تماشاگر را خسبه نکند. به هر حال دوست ندارم مانند برخی مستندها از اینسرت های غیر ضروری استفاده کنم.با این حال اگر نیاز باشد این کار را می کنم.مثلا در همین فیلم "بانو مرا دریاب" از تصویر حضور احمدی در مراسم سالگرد فروغ در ظهیرالدوله روی حرف های او درباره فروغ استفاده کردم ، چون جای آن ثصویر همان جا بود و منطق ساختاری داشت.
+ یک فیلم دیگر شما هم درباره ادبیات معاصر است، که متعلق به سالها پیش است
اتفاقا فیلم «آواز آفتاب» فیلم مورد علاقه من نیست. یعنی آنرا در بین چند فیلمی که دوست دارم قرار نمی دهم. این فیلم در سال 81 ساخته شده است ، آن هم در زمانی فشرده و کمتر از یک ماه. گذشته از این که قطعا نظرات و نگاه من در طول این 8 سال تغییراتی کرده ، این را هم باید در نظر داشته باشیم که این یک فیلم مناسبتی است که برای مناسبت خاصی ساخته شده و باید در همین چهرچوب دیده شود. «آواز آفتاب» به سفارش نشر کاروان و اندیشه سازان و با حمایت مالی آنها برای شب برگزاری جایزه یلدا تهیه شد ، یهنی برای یک نمایش و برای حدود 100- 150 نفر که همگی اهل ادبیات بودند.
از سال 81 تا به حال هم فیلم اصلا اجازه هیچ نمایشی نداشت و ارشاد اجازه نمایش در محفل و مراسم کوچک ادبی را هم نمی داد.حتی 3 سال قبل فیلم را از یک جشنواره تخصصی که درباره کتاب و کتاب خوانی بودو ناگهان بیرون کشیدند.
حالا وقتی ناگهان چند فیلم بنده مجوز گرفت و این فیلم هم در میانش بود ، آنقدر ذوق زده شده بودم که بلافاصله خواستم این فیلم هم پخش شود ! چون متاسفانه نمی دانیم فردا چه می شود.
به هرحال کسانی هم چون محمود دولت آبادی و علی اشرف درویشیان در آن حضورداشتند و نظرشان و حضورشان خالی از لطف نیست. ابتدای فیلم هم یک نوشته اضافه کردم و اشاره کرده ام به این مناسبتی بودن فیلم. ضمن این که در همان نسخه اولیه سال 81 هم در عنوان بندی فیلم تاکید کرده ام :"مروری گذرا بر ادبیات داستانی ایران ". یعنی تنها به چند نکته گذرا اشاره شده و تحلیل عمیقی قرار نبوده مطرح شود.
+ اما بین این آثار به نظر می رسد در نحوه ساخت فیلمتان «خاطره در قاب » که درباره خاطره پروانه است به جذابیت های بیشتر هم فکر کردید.
خاطره پروانه شخصیت محبوبی است و ما هم خواستیم فیلمی که درباره اوست دیدنی باشد. ضمن این که این یک گفت و گوی ثصویری است نه یک فیلم به مفهوم متداول. گفتگویی که با ایشان داشتیم حدود یک ساعت و نیم بود اما نمی خواستیم فیلم مطول باشد بنابراین بخش هایی که به نظرمان جذاب تر و شنیدنی تر بود را انتخاب کردیم و در فیلم قرار دادیم. علاوه بر زمان می خواستیم فیلم بر مسایلی که در یک خط خاص احساسی دنبال می شد متمرکز شود.علاوه بر این دلم می خواست ببینم استقبال از یک گفت و گو در جامعه ما چگونه است.چون بر خلاف اغلب کشورها که کارهای این چنینی در فروشگاه ها و کتابخانه ها عرضه می شود، در ایران نمونه اش را نداریم.
+در واقع گله هایی بود که ابشان از وضعیت موجود داشتند؟
می خواستم تمثیلی از هنرمند و شرایط امروزی اش در جامعه باشد . ما حدود یک سوم از گفتگویی که با ایشان داشتیم را در فیلم قرار دادیم.
+ همه آثار شما گفتگو محور است .ممکن است خستگی و دلزدگی را به همراه داشته باشد که مدام بنشینند و صورت یک نفر را نگاه کنند.
شاید این به سابقه روزنامه نگاری من بر می گردد ، این که دوست دارم در گفتگو اتفاقی بیفتد. در تمام این کارها و فیلم هایی که ساخته ام این نکته برایم خیلی مهم بوده است . این فیلم هایی که ساخته ام هدفم این بوده مخاطب این افراد را بشناسد و به او اطلاعات داده شود. به همین دلیل قالب مصاحبه برایم جذاب بوده و هست.
اما از طرفی مقوله هایی که من سراغشان رفته ام بسیار تاویل پرداز است و بهتر بود این گفته و اطلاعات از زبان خود فرد شنیده شود . مثلا درباره ترانه ای از فروغ هر کس که شنیده از آن تصویری دارد و من هر تصویری که ارائه می دادم با نظر عده ای موافق بود و با نظر افرادی دیگر فرق داشت.
البته اگر هم می شد و لحظه هایی بود که می توانستم تصویر پردازی مناسبی داشته باشم مقاومت نمی کردم.
ضمن این این که تاکید دارم کارهایم بی عیب و نقص نیست و هر اشکال احتمالی را می پذیرم.
+ یعنی این روش را می خواهید به همین شکل ادامه دهید ؟
فیلم های من همان طور که گفتیم گفت و گو محور است و از دل گفت و گو قرار است اتفاقی بیفتد . به این مساله اعقتاد دارم ولی تاکیدی ندارم در مورد آینده.شاید بعدتر و در زمانی دیگر از این شیوه پشیمان هم بشوم!
+ یك بحث دیگر هم هست .شما تهیه كننده فیلم های مستند هم هستید . در همین مجموعه فیلمی با نام «امپراتور و ما» هست كه كارگردانش «امید نجوان » است .
این فیلم سال 85 ساخته شده است . در خانه سینما بزرگداشت «آكیرا كوروساوا» برپا شده بود و سه نفر از دوستان و همكارانشان به ایران آمدند . با همكاری خانه سینما دوستان امکانی فراهم كردند و توانستیم در فرصتی كه فراهم شد با آنها گفتگو داشته باشیم. در حالی كه آنها تمام زمان و وقتشان به صورت فشرده برنامه ریزی شده بود، مسئولان جشن و خانه سینما خیلی لطف کردند.
+ برای همین به نظر می رسد كه خیلی با عجله این فیلم ساخته شده است . به طوری كه نه امكان دكور زدن داشته اید و نه امكان كار ویژه ای ؟
این فیلم در فرصت كوتاه سه چهار روزه ای كه آنها به ایران آمدند ساخته شد . به جز برنامه های جشن خانه سینما ، قرار دیدن و گشتن در شهر هم برایشان گذاشته شده بود به طوری كه همه کارها به صورت فشرده ای انجام شده بود . ما واقعا هم چین فرصتی كه مثلا بتوانیم دكور بزنیم نداشتیم. این صحبت ها لابه لای وقت های آنها انجام شد. گروه به مدت یك روز منتظر می ایستاد تا به مدت یك ربع یا نیم ساعت بتوانیم گفت و گو داشته باشیم.
+ باتوجه به این كه شما تجربه بیشتری در زمینه ساخت سنیما مستند دارید در زمنیه كادربندی به كارگردان فیلم كمك نكردید ؟
من نمی خواستم در كارگردانی این فیلم دخالتی داشتم. اما به عنوان تهیه كننده از ابتدای ساخت كار حضور داشتم. این فیلم قرار بود برای یك تلویزیون انگلیسی زبان كه در ایران مجوز داشت ساخته شود اما این تلویزیون دچار مشكل شد و به تعهدات مالی عمل نكرد و من كاری كه نصفه پیش رفته بود و هزینه های همان کار نصفه را هم خودم داده بودم نه آن تلویزیون ، را ادامه دادم و عملا شدم سرمایه گذار و تهیه کننده این فیلم.ضمن این که معتقدم در چارچوب کار تلویزیونی و ویدئویی فیلم بدی نشده و کادرها هم اشکال خاصی ندارد که نیاز به دخالت باشد.
+ در زمینه سینمای مستند این مرسوم نیست كه تهیه كننده در زمینه ساخت فیلم نظر دهد ؟
ببینید در زمینه فیلم های مستند دو شیوه وجود دارد یكی این گونه است كه تهیه كننده از ابتدا همراه كارگردان است و در ساخت و تولید آن حضور دارد و تمام هزینه ها را می دهد . مثلا فیلم «عاشق» كه من تمام مسایل مالی و تهیه كنندگی را دنبال می كردم. اما شیوه دیگری هم در تهیه فیلم های مستند هست به گونه ای كه فیلم ساخته شده و آماده را كارگردان می فروشد .خریدار هم معمولا یک جای دولتی مثل مرکز گسترش است که با قیمت بسیار ناچیز فیلم را می خرد و اسم خودش را منویسد تهیه کننده.بعد آن وقت در جشنواره ها هم همین مرکز ، جایزه بهترین فیلم را به خاطر همین اثر می گیرد !
+ ولی این فیلم هایی كه شما تهیه كنندگی اشان را بر عهده گرفته اید به اعتبار شما دیده می شوند و در مخاطب واكنش نه چندان مثبت ایجاد می كند .
سعی بر این بوده در كار كارگردان دخالتی نداشته باشم ... و مثلا در فیلم «عاشق» این تصویر هایی كه گرفته شده اگر خود من می خواستم انجام دهم همین گونه بود .من هم با همین نور پردازی و دوربین روی دست فیلم را تصویر برداری می کردم . می خواستیم یك تصویر واقع گرا داشته باشیم . نظر کلی ام هم این است که به هر حال برای سلیقه کارگردان باید ارزش قائل شد.
+ شما از معدود مستندسازانی هستید که آثارتان را منتشر و عرضه می کنید. چرا این رویکرد گسترش نیافته است ؟
یک مسئله ای که در این میان مطرح می شود ریسک اقتصادی است . یک فیلمساز مستند علاوه بر هزینه هایی که برای ساخت اثرش صرف کرده است برای این که وارد بازار شود باز هم باید هزینه های دیگری بدهد . هزینه هایی مانند تولید، چاپ و توزیع هزینه هایی هم چون چاپ جلد دی وی دی و... این ریسکی است که اگر استقبال شود می تواند هزینه های خود را برگرداند اما معلوم نیست و ممکن است این اتفاق نیفتد.
متاسفانه هیچ همایتی هم از هیچ جایی صورت نمی گیرد ، و حتی سیستم حمایتی ارشاد در مورد فیلم های نازل کمدی این روزها ، در مورد سینمای مستند وجود ندارد.
+ خود شما درباره استقبال از آثارتان چه طور فکر می کنید ؟
ببینید در مورد فیلمی هم چون «امپراتور و ما» از همان قبل از ورود فیلم به بازار ویدئومی دانستیم هر هزینه ای صرف کنیم ضرر است و هیچ بخشی از آن بر نمی گردد. برای این که کوروساوا کارگردان خاصی است . الان این فیلم با تیراژ 500 نسخه وارد بازار شده.این یعنی شکست کامل اقتصادی. یا مثلا فیلم قبلی من درباره شاعر بزگ مان ، احمدرضا احمدی ، بعد از 5 سال هنوز تیراژش به 2000 تا نرسیده.ولی باز بنده کاری درباره این چهره مهم فرهنگی وارد بازار کردم. اگر علاقه هایی از جنس دیوانگی نباشد ، هرگز این اتفاق رخ نمی دهد.همان طور که می بینیبد، تقریبا تمام دوستان مستندساز بنده هم آدم های عاقلی هستند.پس طبیعی است که کمتر کسی پا پیش بگذارد.
... و بسیار متاسفم که در معاونت سینمایی با این همه شعار فرهنگی ، هیچ حمایتی از کارهای صرفا فرهنگی انجام نمی شود.
روزنامه شرق - 19 دی 1389