نوشته ها



ناصر صفاریان

1

مسئولان مختلف وزارت ارشاد، بارها درباره ممنوعیت حضور بدون اجازه فیلم های ایرانی در جشنواره های خارجی صحبت کرده اند.

          این بحث ممنوعیت حضور، بهتر نیست به جای تاکید شفاهی و امر و نهی مدام و حتی تهدید به برخورد، یک بار برای همیشه با نشان دادن و ابلاغ قانون مربوط به این ماجرا خاتمه یابد؟ مگر نه این که مدام اعلام می شود فیلم دادن به فلان جشنواره ممنوع است، فیلم دادن به فلان تلویزیون ممنوع است، فیلم دادن به فلان کنفرانس ممنوع است... خب چرا به صراحت نمی گویند براساس کدام قانون و کدام مصوبه؟ اعلام این نکته، تکلیف همه را روشن می کند. هم فیلم سازان و هم خود مسئولان. علاوه بر این که فیلم سازان شرایط روشنی پیش روی شان می بینند و از این بلا تکلیفی و حتی هراس بیرون می آیند، خود مدیران هم می توانند با صراحت و شفافیت بیش تر با مسئله رو به رو شوند.

2

به نشریات سال های قبل که رجوع کنید، گفته هایی از ابراهیم حاتمی کیا و رسول ملاقلی پور به شکل صریحی به دخالت در رای داوران جشنواره فیلم فجر اشاره دارد، مثلا این که چه طور امکان پذیر نشده بهرام بیضایی برای «روز واقعه» جایزه بگیرد. سالی هم که بناست جایزه را به فیلم «گبه» بدهند، چون مخملباف حاضر نمی شود از دست وزیر وقت ارشاد جایزه بگیرد، ناگهان تصمیم عوض می شود و جمال شورجه را انتخاب می کنند.

همین هفته پیش هم حمید فرخ نژاد در برنامه زنده تلویزیونی تعریف می کند که قرار بوده جایزه فجر را به او بدهند و او هم تصمیم داشته جایزه «شب واقعه» اش را به یکی از فرماندهان خرمشهر بدهد و او هم به مراسم دعوت شده بوده و باخبر بوده که ماجرا چیست، اما ناگهان جایزه را به بازی گر دیگری می دهند. ماجرای جایزه جلال هم که پر سر و صدا تر از این نمی تواند اتفاق بیفتد. داوران کتابی را انتخاب می کنند و بعد بدون این که حتی به آن ها بگویند، کتاب دیگری به عنوان برگزیده معرفی می شود و جناب وزیر هم مصاحبه می کند و با دفاع از این تغییر می گوید آن کتاب در حد جایزه اول نیست!

با این احوال، آن وقت مدام اظهارنظرمی کنیم در باب دستوری بودن جایزه های کن و اسکار و ... و همه چیز را به سیاسی کاری آن ها ربط می دهیم! چه آدم های خوبی هستیم ما!

3

این که شبکه مستند در روزهای ابتدایی پخش، ترکیب موسیقی با گل و بلبل و کوه و صحرا نمایش می داد، این که بعدها گزارش های فوتبالی را به بهانه مستند بودن پخش می کرد، این که بخشی از برنامه هایش مصاحبه هایی در شکل رپرتاژ آگهی ست، این که... هیچ کدام به اندازه پخش سریال «رامون کاخال» حیرت آور نیست. این یک مجموعه کاملا داستانی است و با هیچ تفسیر و تاویلی به سینمای مستند ربط پیدا نمی کند. با این حساب، دیگر مسئله این نیست که چرا وقتی برنامه ندارند و دست شان خالی ست شبکه هوا می کنند؛ حالا مسئله این است که مدیران شبکه مستند اصلا چه تعریفی از سینمای مستند دارند !

4

این هم از «اشتقاق» قیصر امین پور:

وقتی جهان/ از ریشه جهنم/ و آدم/ از عدم/ و سعی/ از ریشه های یاءس می آید/ وقتی که یک تفاوت ساده/ در حرف/ کفتار را/ به کفتر/ تبدیل می کند/ باید به بی تفاوتی واژه ها/ و واژه های بی طرفی/ مثل نان/ دل بست/ نان را/ از هر طرف بخوانی/ نان است!

روزنامه بهار- 28 آذر 1391