نوشته ها



ناصر صفاریان

دوازدهم تیر ماه، سالگرد سقوط هواپیماى مسافربرى ایران بر اثر شلیك ناو آمریكایى وینسنس است. واقعه اى مربوط به سال ۱۳۶۷. واقعه اى كه مهم بود، مهم هست و مهم خواهد بود. اما نگاهى به دور و برتان بیندازید و ببینید چند نفر از نوجوانان و جوانان امروز ـ كودكان به كنار ـ اصلاً از اصل ماجرا خبر دارند و درباره اش چیزى مى دانند. اصلاً بروید ببینید ۱۷ سال پیش را چند نفر به درستى به خاطر دارند. فكر مى كنید این نادانستن و كم دانستن از كجا مى آید؟
دلیلش این است كه كوچك ترین و كم ترین كار فرهنگى قابل اعتنا و ماندگارى در این زمینه انجام نداده ایم. در تمام این سال ها، تمام پتانسیل نمایشى این واقعه را براى اثبات حقانیت خود در برابر وحشی گرى آمریكا نادیده گرفتیم و همه چیز به خطابه و سخنرانى و بیانیه و تظاهرات محدود ماند. نگاهى به پشت سر بیندازید. جز فیلم «ابلیس» و یك فیلم تلویزیونى چه چیز دیگرى ساخته شده؟ «ابلیس» هم كه اشاره اى گذرا دارد و حرفش چیز دیگرى است و آن فیلم تلویزیونى هم مثل اغلب این گونه آثار، نه ارزش ثبت در تاریخ دارد و نه قدرت جذب تماشاگر. پس در واقع، هیچ كارى نكرده ایم.
بدبختى این جاست كه ماجرا محدود به این یكى نیست. چند سند تصویرى ارزشمند از وقایع ریز و درشت سال هاى گذشته داریم كه خجالت نمى كشیم به دیگران نشان دهیم و مى توانیم براى نسل آینده یادگار بگذاریم؟ این همه بودجه و این همه پول در این مملكت صرف مى شود، اگر كمى از آن را صرف تاریخ نگارى هاى تصویرى ماندگار كنیم، مى دانید چه تأثیرى خواهد داشت؟
متأسفانه تجربه نشان داده كه وقتى هم پولى هزینه مى شود و جایى به فكر سرمایه گذارى مى افتد، كم تر كار را به كاردان مى سپارند و نتیجه اش مى شود مثل فیلمى كه قرار بوده روایتى از واقعه حمله آمریكا به طبس باشد. فیلمى كه با وجود بودجه عظیم و امكانات فراوان، نه با استقبال تماشاگران روبه رو شد، نه به درد نمایش تلویزیونى مناسب خورد، نه به درد اكران خارج از كشور و نه سند ماندگارى كه قابل عرضه به آیندگان باشد. و یا به یاد بیاورید تحریفى به نام «بدون دخترم هرگز» را. كارى به رابطه میان دكتر محمودى و بتى ندارم و نمى دانم قول و قرار آن ها براى بازگشت به آمریكا چه بوده و نادیده گرفتن حقوق فردى از سوى كدام شان بوده، اما در این شكى نیست كه تصویرى كه در این فیلم از ایران و ایرانى ارائه مى شود، تصویرى نادرست است. در مقابلش چه كردیم؟ در پاسخ به آن كدام فیلم ساخته شد؟ فقط شعار دادیم، شعار، شعار و باز هم شعار. حالا آمریكایى ها فیلمى دارند كه در تمام دنیا نمایش داده شده و مى شود و دروغ را واقعى جلوه داده و مى دهد و ما هیچ. فقط به اعتراض بسنده كردیم و شعار دادیم و حرف زدیم ـ نهایتاً فریاد. و نمونه هاى دیگر...
تصمیم گیرندگان معمولاً به حرف هاى بنده و امثال بنده كارى ندارند و این حرف ها اصلاً به گوش شان نمى رسد. فقط خدا كند براى ترویج ایدئولوژى هایى كه این همه از آن صحبت مى كنند، به سینما و تصویر هم بیندیشند ـ چون به ماندگارى صحبت و اندیشه شان منجر مى شود. دانستن بسیار مهم است، دانستن این كه ـ در زمانه ما - تأثیر یك كار هنرى ماندگار، از صدها بیانیه و سخنرانى بیش تر است.

روزنامه ایران- 13 تیر 1384