ناصر صفاریان
قدیمها برای دعوت کارت میفرستادند، بعدها تلفن میزدند، بعد فرستادنِ پیامک جایش را گرفت و حالا جز موارد خیلی رسمی و هنوز درستوحسابی و محترمانه، پیامی در تلگرام یا دیگر اپهای متداول میفرستند و خلاص. شکل عوض کردنِ دعوتها، با توجه به در نظر داشتنِ تغیراتی که در شکلِ زندگی امروزی به وجود آمده و گرفتاریهای ریز و درشتی که این روزها همه درگیرش هستیم، طبیعی است و جای گلهای ندارد. ولی وقتی در این شکل جدید، دعوتشدهها به جای آشنایانِ دارای هویت، به چشمِ عددهای بیشخصیتی نگاه میشوند که فقط قرار است با حضورشان به عنوان یک عدد، سالنی را پر کنند و فضایی را شلوغ کنند، آنوقت گلایه حق طبیعیِ شخصِ دعوتشده است.
چند سالی هست که برگزارکنندگان نمایشهای خصوصی فیلمها و مراسمهای هنری، کار دعوت را به آدمهایی میسپرند که عنوان کاریشان «روابط عمومی» است و در واقع، تبلیغات. آنها هم یک متن یکسان تهیه میکنند و بدون عنوان و در واقع، بدون مخاطب. همان را هم برای همه میفرستند. طوری که وقتی دریافتش میکنی، اساسا نمیفهمی برای توست یا اشتباهی فرستادهاند! در حالی که زحمت زیادی نیست اضافه کردن اسم مخاطب به متن و ارسال آن. ولی خب ظاهرا سخت است دیگر! این سنت که پیشینهاش به برخی روابط عمومیهای قدیمیتر و ارسالِ کارتهای چاپیِ بدون عنوان برمی گردد، حالا آنقدر فراگیر شده که تقریبا اغلب ما دعوتشدهها هم این شکل جدید را پذیرفتهایم و بی آن که به نظرمان برخورنده باشد، تشکر میکنیم و دعوت را هم اجابت میکنیم!
نمونه دیگرِ این نگاه حاکی از «سنگ مفت، گنجشک مفت» مسئولان روابط عمومی و تبلیغات فیلمها و البته دیگر هنرها و حتی دیگر موارد، شکل جدیدِ خبررسانی و در واقع، خبرپراکنی در فضای مجازی است. این که یک متن واحد و یک خبر یکسان را به همه گروههای تلگرامی و واتساپی و... بفرستی و اصلا هم مهم نباشد این گروه سیاسی با آن گروه تفریحی کاملا متفاوت است و نوع مخاطب، باید بر نوع خبررسانی تاثیر بگذارد و همین طوری فلهای نباید کاری کرد. ولی خب، متاسفانه وضعیت همین است و کوچکترین نشانهای از این که تغییری ایجاد شود به چشم نمیخورد.
ماهنامه فیلم
مهر/ نودوهفت