نوشته ها



ناصر صفاریان

وقتی از فیلمی استقبال می شود و فروش بالا می رود، اولین چیزی که به ذهن تهیه کنندگان سنتی سینمای ایران می رسد این است که همان قصه و همان فضا و حتی همان بازی گران را دوباره سازی کنند تا از این استقبال سهمی نصیب شان شود. گرچه این کپی سازی ها اغلب آن قدر سطحی از کار در می آید که حتی به فروش متوسط هم نمی رسد، باز این ماجرا تکرار می شود و برخی تهیه کننده ها ساده ترین راه دست یابی به سود را همیشه در این مسیر می بینند. همین می شود که حتی از اسم فیلم اصلی هم نمی گذرند و الگوبرداری را از همان ابتدا بنا می کنند و پس از این که می بینند اخراجی ها فروشش خوب است، نه تنها افراطی ها و فوتبالی ها می سازند، که لوگوی اسم فیلم را هم طوری سفارش می دهند که شبیه نمونه اصل باشد، تا مردم برای تکرار تجربه و خاطره قبلی به تماشای اثر جدید بنشینند.

          البته در همین عرصه آزموده شده و تکراری هم گاهی شاهد نوآوری هایی هستیم که اگر اسمش را  فریب تماشاگر نگذاریم، دست کم باید آن را نوعی زرنگی غیرصادقانه برای سود بیش تر بدانیم. به تازگی فیلم مستندی در بازار سوپرمارکتی عرضه شده که روی جلد و پوسترهای بزرگ پشت شیشه مغازه ها، زیر عنوان "با حضور"،  نام سه ستاره محبوب و پرطرف دار سینمای پیش از انقلاب نوشته شده. هدف استفاده از این سه اسم هم به کارگیری همین محبوبیت است و جذب علاقه مندان آن ها. به خودی خود هم چیز بدی نیست و اشکالی ندارد. اما مسئله این است که اگر کسی پهلوان آواز را به قصد تماشای حضور محمدعلی فردین، ایرج قادری و ناصر ملک مطیعی بخرد، احساس می کند او را فریب داده اند. چون برخلاف تصور طبیعی و بدیهی مخاطب، این سه نفر در این فیلم نیستند!

          وقتی موضوع این مستند، ایرج خواننده است و عنوان می شود این اسامی در فیلم حضور دارند، بی نیاز از هر توضیحی، این به ذهن می رسد که این اشخاص درباره ایرج صحبت می کنند یا درباره موضوعی که به فیلم مربوط شود. حتی اگر سازندگان فیلم تصویر اختصاصی هم از این سه نفر نداشته باشند، وجود تصویر آرشیوی حتی بارها دیده شده و تکراری مرتبط با فیلم، برای استفاده از عنوان "با حضور" لازم است. همان طور که مثلا اسم حسن گلنراقی را در پشت جلد زیر همین عنوان آورده اند و شاهد خواندن "مرا ببوس" در فیلم آرشیوی ای هستیم که در این چند سال به وفور در اینترنت وجود داشته؛ و همان طور که حضور برخی اسامی دیگر هم به همین شکل است و حاصل به هم چسباندن بدون ظرافت- تکه فیلم های اینترنتی و در دسترس همه.

          ولی در مورد فردین و قادری و ملک مطیعی حتی این گونه نیست. حتی اگر از ارتباط فیلم آرشیوی با موضوع و رشته ای که آن را به فیلم پیوند دهد صرف نظر کنیم، انتظار درستی ست که یک تکه فیلم واقعی و دارای وجه اسنادی آرشیوی مربوط به این اسامی را ببینیم. اما تمام حضور این ستاره های محبوب برای خریدارانی که دست در جیب می کنند و برای این نام ها پول می دهند، تنها چند صحنه از فیلم هایی ست که در سال های پیش از انقلاب بازی کرده اند. در واقع آن ها را در دل موضوعی دیگر و به عنوان بازی گر فیلم سینمایی می بینیم، نه آن چه برای استفاده از عنوان "با حضور" ضروری ست. آن چه پیش روی مخاطب قرار دارد، حضور این سه ستاره در آن فیلم های سینمایی است، نه در مستند پهلوان آواز.

           به نظر می رسد تهیه کننده و کارگردان این مستند که نام شان کنار هم و زیر عنوان "کاری از" آمده، خیلی با اصول فیلم سازی مستند آشنا نیستند. پس بهتر است از سینمای داستانی مثال آورد؛ از ناصرالدین شاه، آکتور سینما که صحنه ای از آن در همین مستند هم استفاده شده. اگر این شیوه درست است و حرفه ای، پس چرا محسن مخملباف با وجود استفاده از چند تصویر آرشیوی همین ستاره ها، نام آن ها را به عنوان بازی گر فیلمش ننوشته؟! و چرا اسم آن همه بازی گر تکه های آرشیوی صحنه آخر ناصرالدین شاه، آکتور سینما به عنوان بازی گر در تیتراژ نیامده؟!

ماهنامه فیلم- اردی بهشت 1392