نوشته ها



ناصر صفاریان

۱
همان طور كه پیش بینى مى شد - و پیش بینى سختى هم نبود - مشكل فیلم ندیدن داوران جشن خانه سینما امسال هم به قوت خود باقى بود. یكى از داوران جشن در جایى نوشته است: «[گاهى] مى پیچاندیم و نمى رفتیم.» براى این كه فكر نكنید این فقط نگاه یك نفر است، این جمله را هم از نظر بگذرانید: «... از فیلم هایى كه اكران اول شان براى داوران این جشن بود هم كم تر كسى دیدن كرد.» مبارك است!

۲
به مناسبت هفته دفاع مقدس، سه تا از بهترین فیلم هاى سینماى پس از انقلاب كه با این موضوع ارتباط دارد از شبكه دوم تلویزیون پخش شد: از كرخه تا راین، آژانس شیشه اى و سفر به چزابه. در كمال تعجب - و البته تأسف - برخلاف فضاى باز ایجاد شده در چند ماه گذشته در شبكه هاى مختلف هر سه فیلم دچار جرح و تعدیل شده بود. بامزه ترین اش هم حذف هاى غیرحرفه اى بخشى از دیالوگ هاى «آژانس شیشه اى» بود.
در حالى كه تجربه نشان داده نمایش نسخه اصلى فیلم ها - به ویژه آن هایى كه سال هاست در دسترس است و بارها دیده شده - هیچ مشكلى ایجاد نمى كند و هیچ حساسیتى بر نمى انگیزد، ظاهراً دوران جدیدى براى تجربه این تجربه آغاز شده است.

۳
درست مانند روزهاى دهه فجرى كه گذشت، در هفته دفاع مقدس هم فیلم هاى دیده نشده اى از آرشیو - و به ویژه مخزن - هاى تلویزیون بیرون كشیده شد و روانه آنتن شد. تصویرهایى دیدنى از جنگ ایران و عراق.
البته در كنار این اتفاق خوب، تأسفى هم مى ماند به خاطر پخش بى برنامه و میان برنامه اى این تصویرها، سر وسامان نگرفتن این تصاویر ضبط شده كه همچنان در حد راش باقى مانده و به همین شكل پخش مى شود نه به عنوان یك «فیلم» و از همه مهم تر شرایط بد نگهدارى آن ها كه بى رنگ و رویى و صداى بد بخش هایى از آن، از ویژگى هاى آن است.

۴
این هم توصیف یك بزرگ - در ادبیات - از یك بزرگ تر. صحبت ابراهیم گلستان از صادق هدایت به نقل از «نوشتن با دوربین» و «گفته ها »:
هدایت كارمند دفتر دانشكده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران بود. وقتى من با اتوبوس به دانشگاه مى رفتم، سرچشمه سوار مى شدم و او سر شاهرضا سوار مى شد. یك روز از رفیقم اورنگ دانا كه هنرهاى زیبا درس مى خواند، فهمیدم كه او هدایت است و من پول بلیت او را حساب كردم. هدایت زودتر پیاده شد اما صبر كرد تا من پیاده شوم ووقتى پیاده شدم، تشكر كرد و پرسید چرا این كار را كردى. گفتم كه من به كارهاى شما علاقه دارم و مى خواهم شما را بیش تر ببینم.
او آدمى بود كه در دوره خودش بى نظیر بود. بى نظیرى حسن او نبود، گناه زمانه بود. حسن او در نگه داشتن خودش بود كه به رنگ زمانه درنیاید. حسن او این بود كه خودش را از دوره اش متفاوت كرده بود.

روزنامه ایران- ۵ مهر ۱۳۸۴