نوشته ها



 

این که کرونا جدی گرفته نشده و جز خلوتیِ نسبی‌ خیابان در قیاس با شب‌عیدهای قبل، خیلی جاها و خیلی مغازه‌ها شلوغ است، یک سوی ماجراست؛ و سوی دیگرش علاقه‌ عده‌ای به بسته نشدن مکان‌های مذهبی و... که نتیجه‌اش می‌شود اعتراض به تعطیلیِ هرچند دیرهنگام و حمله به حرم و تجمع و نماز جماعت پشتِ در و...
این که هر دو حرکت نابخردانه، به بی‌درایتی مسئولان برمی‌گردد، شکی درش نیست و از بی‌اعتمادی به حاکمیت ریشه می‌گیرد. مردمِ نه‌خیلی علاقه‌مند، آن‌قدر از حکومت در همه سال‌ها و در همه موارد دروغ شنیده‌اند که هرچه از حکومت و به‌ویژه از صداوسیمای انحصاری‌اش بشنوند، برعکسش عمل می‌کنند؛ آن قشر مدافع/ مهاجم حرم هم که خودش به صراحت و جلوی دوربین می‌گوید همه ماجرا توطئه دولت روحانی و سازمان بهداشت جهانی و یک مشت کافر است.
خلاصه این که تمام ندانم‌کاری‌های نظام مقدس در همه سطوحش، مردم را با هر گرایشی، رو‌به‌روی خودش قرار داده و هر کس به نیت دهان‌کجی به این سمت و آن سمت حکومت، لج‌‌بازی پیشه می‌کند در همه چیز. حال آن که این بار، ماجرا فراتر از حدواندازه «به خودم مربوط است» و این حرف‌هاست؛ و بی‌خردیِ هم‌وطنانِ بی‌خیال یا لج‌باز، گریبان همه را می‌گیرد نه فقط خودشان.

 

 

این‌جا، صحبت از نقش حکومت در پنهان‌کاری و قرنطینه نکردن اولیه و میدان‌دادن به گسترش ویروس نیست، صحبت از کنارکشیدن حکومت در عدم تخصیص بودجه برای گذران زندگی در شرایط قرنطینه کامل نیست، صحبت از نیازِ این روزهای بسیاری هم‌وطنان به بیرون بودن از خانه و نان بردن روزانه به خانه نیست... همه این‌ها درست و همه این‌ها قبول.
این‌جا، صحبتم با آن گروه بی‌نیاز از درآمد روزانه و حتی ماهانه است که یا در اندرزگو و سعادت‌آباد تهران «دوردور» می‌کند و یا راهی شمال است و یا در صف خرید آجیل شب عید و... انگار نه انگار که این روزها به قصد سلامت و امنیت دیگران هم که شده باید در قرنطینه خانه‌گی بماند و نمی‌ماند... این جماعت بی‌خیال نادان، کم ندارد از نادانیِ آن متحجران حمله‌کننده/ تهدیدکننده زیر لوای مذهبِ برآمده از خشک‌مغزی؛ این درست که آن یکی‌ها همیشه عده‌ای‌شان به فلان‌جا و بهمان‌جا وصلند؛ ولی چنین خشک‌مغزانه، چنین خطا کنی و چنین بی‌توجه به دستورالعمل‌های بهداشت جهانی، سرت گرم زندگی معمول و حتی مفرح خودت باشد، بسیار بدتر از آن یکی‌ها‌ست؛ که ناسلامتی، مهر تحجر‌ به پیشانی‌ات نخورده مثلا... بدبختی هم در همین بن‌بست دوسویه است، در این بی‌صاحبیِ این روزهای مملکت.


 

ناصر صفاریان

بیست‌وهفت/ اسفند/ نودوهشت