ناصر صفاریان
درست است که در مقایسه با انتخابهای عمر و دهه و...، انتخاب بهترین فیلمهای سال خیلی سادهتر است؛ و درست است که سال گذشته به حکمِ بیکاری و خانهنشینی، فیلمهای بیشتر و خیلی بیشتری در قیاس با سالهای قبل دیدم، ولی خب هر انتخابی، به هر حال انتخاب است و بالاو پایین کردنهای خاص خودش را دارد.
«خانواده فیبلمن» به دلم ننشست و «باردو» درحدانتظارم نبود، «همهچیز، همهجا، همهکس، همهشب، همهروز...» (چه بود اصلا اسمش؟!) از همان ابتدا و با وجود تلاش برای تحملش، به هیچ شکل، در انتخابهایم قرار نمیگرفت.
«عزم رفتن»، «مثلث غم»، «دختر آرام»، «یک صبح عالی»، «افترسان» و «نزدیک» هم خوب بودند، ولی نه در حد جاگرفتن در این فهرستِ بههرحال شخصی.
«توطیٔه قاهره»، «پسر»، «کفتان آبی»، «ریالیتی»، «موفق باشی لیٔوگرانده» و «زندگی» هم فیلمهای قابلتاملی بودند، ولی در حدواندازهای شاید پایینتر از ماندگاریِ «انتخاب».
فیلمهای دیگری هم احتمالا قابلاعتنا بوده که یادم نمانده است؛ همانطور که فیلمهای خوبِ نادیدهای هم حتما بوده است.
آخرسر، ماند این انتخابهای نهایی، با درنظرگرفتن ِ این که چهقدر دوستشان دارم و چهقدر مایلم باز ببینمشان و چهقدر فکر میکنم در ذهنم ثبت شده و چهقدر برایم ماندگارند.
سه انتخابِ نخست:
(بدون ترتیب)
R.M.N (کریستین مونجیو)
تار (تاد فیلد)
آرژانتین ۱۹۸۵ (سانتیاگو میتره)
و چند فیلم دیگر:
حرفهای زنانه (سارا پولی)
در جبهه غرب خبری نیست (ادوارد برگر)
بنشیهای اینیشرین (مارتین مکدانا)
بابل (دیمین شزل)
سایت «منتقدان فارسیزبان»