نوشته ها



در حاشیه بازداشت نویسندگان سینمایی

ناصرصفاریان

یکی از دوستان زنگ می زند. خبر خوبی ندارد. کامبیز کاهه و سعید مستغاثی را شب قبل باز داشت کرده اند. همه چیزشان را هم برده‌اند. فیلم ها، کتاب ها، عکس‌ها و کامپیوتر. خبر خوبی نیست. معلوم است که نیست. ولی بیش از آن که خوب یا بد باشد، عجیب است. خیلی عجیب. چرا کاهه؟ چرا مستغاثی؟ شخصی که برای نشریات سینمایی فیلم می‌آورد هم دستگیر شده. همه می‌گویند ممکن است به هم مربوط باشد. هرچند که پای ماجرای دبیر سرویس بودن در هفته نامه "سینما جهان" هم وسط است و ممکن است این دونفر را به خاطر پرونده " سینما جهان " گرفته باشند. اما آن پرونده که بسته شده. هیچ کس چیزی نمی داند. بر و بچه ها نگرانند. تماس. تماس. باز هم تماس. به یکی از مدیران وزارت ارشاد زنگ می زنم. حدود ساعت ۹ شب پنج شنبه است. مشخص می‌شود که بازداشت ها رسمی است و پای گروه‌های غیر قانونی در میان نیست. باز جای شکرش باقی ست. با خبر می شوم که معاونت سینمایی وزارت ارشاد و مسئولان "خانه سینما" _ مرکز صنوف سینمایی ایران _ پی گیر ماجرا هستند. خیال مان کمی راحت می شود. به دوستان زنگ می زنم و خبر می دهم. به نظر می رسد امیدی هست. اما بعدها نه معاونت سینمایی حرفی می زند، نه معاونت مطبوعاتی چیزی میگوید و نه " خانه سینما "در حد چند کلمه به خود زحمت می دهد.
روز بعد، خبر بعد. محمد ‌عبدی را هم گرفته اند. با این حساب، ماجرای پرونده "سینما جهان" منتفی است. شنبه حدود ظهر خبر می رسد که امیر عزتی را هم باز داشت کرده‌اند. هر چهار نفر را می‌شناسم. کم وبیش - از نزدیک - با هم دوست هستیم. وقتی باز داشت ها را کنار هم بگذاریم به یک نقطه مشترک می‌رسیم. هر چهار نفر، درباره فیلم های خارجی و سینمای جهان مطلب می نویسند، و در این زمینه کتاب هم دارند. می شود حدس زد که قرار است از دل این باز داشت ها، اتهام ترویج فرهنگ غرب و این جور چیزها بیرون کشیده شود. وقتی یاسمن صوفی را هم می گیرند، این حدس پر رنگ تر می شود. کم کم فرضیه/ شایعه این که اتهام آن ها رواج دادن فرهنگ غرب از طریق پرداختن به فیلم های خارجی است شدت می‌گیرد. ولی چرا؟ هنوز کسی چرایش را نمی‌داند. ضمن این که حالا بیش از دیگران، نگران حال یاسمن صوفی هستم. دختر جوانی با بیست و دو سه سال سن، و با اندامی کوچک و ظریف. نهایت احترام را هم که حفظ کنند و خیلی هم کاری به کارت نداشته باشند، باز به هرحال باز داشت، بازداشت است.
وقتی سپیده مقدم (ابرآویز) هم باز داشت می شود، نگرانی بیش تر می‌شود. تا به حال در هر نوع اتهام و بازداشتی در چند سال اخیر به هرحال چیزهایی رعایت می‌شد, که گویا این بار جدی گرفته نمی شود. بعد از یاسمن صوفی بیست و دوسه ساله، حالا نوبت یک خانم متاهل است که بچه دارد و این طور که می گویند سن بچه اش هم زیاد نیست. سپیده مقدم را دورا دور می‌شناختم و فقط یک بار باهم تلفنی صحبت کرده بودیم. و اتفاقاً آن یک بار هم چند ساعت قبل از رفتن به محل احضار و بازداشت بود. از طرف مجله "فیلم نگار" - که متعلق به معاونت سینمایی وزارت ارشاد است - زنگ زده بود. می گفت برای ویژه نامه‌ای به مناسبت سالگرد انتشار مجله شان چیزی بنویسم. با بازداشت سپیده مقدم می‌توان به این نتیجه رسید که ماجرا برای بازداشت کنندگان خیلی جدی است.
دو بازداشت عجیب تر هم اتفاق می افتد. دو بازیگر فیلم کوتاهی که کامبیز کاهه ساخته هم پای شان به میان می‌آید. فیلم کوتاهی که کاهه برای دل خودش ساخت و هنوز تدوین اش تمام نشده بود. گویا راش های فیلم هم در میان وسایلی بوده که از خانه‌اش برده‌اند. می شود حدس زد به دنبال مسایل حاشیه ای در کنار پرونده اصلی هستند. فعلاً همه حدس می زنند. و در این میان حد‌س‌های پرتی مثل ارتباط با ماجرای سیامک پور زند هم به میان می‌آید. آن دو بازیگر، که دختران جوانی هستند و جدا جدا احضار شده‌اند، آزاد می‌شوند. یاسمن صوفی و سپیده مقدم هم آزاد شده‌اند. فضا کمی خوشبینانه‌تر به نظر می‌رسد. یاد حرف محسن مخلمباف می‌افتم. در "شب های زاینده رود" می‌گوید: "امید، یه دروغ بزرگه که فقط به درد توصیه کردن به دیگرون می خوره" . ولی این بار می توان جدی جدی امیدوار بود. هم زمان با این آزاد‌ی‌ها، آزاد نشده ها هم با خانه تماس می گیرند. پس می شود امیدوار بود.
خبر دستگیری ها که خیلی خلاصه در برخی روزنامه ها چاپ شده بود، گسترده مطرح می‌شود و مطالب‌ سایت "خبرنامه گویا" دهان به دهان می شود و حالا دیگر همه موضوع را می‌دانند. حیف که "گویا" خبر احضار و بازداشت نیوشا توکلیان راكه خبری نادرست بود اصلاح نکرد. خبر را پیام فضلی نژاد فرستاده بود. همان شب که خبر را دیدم به فضلی نژاد زنگ زدم . می خواستم بگویم "این نیوشا بازیگر فیلم کامبیز است و با نیوشا توکلیان که عکاس است فرق دارد. این نیوشا آقاست و آن نیوشا خانم." ولی رفت روی انسرینگ و حال و احوال کردم و چیزی نگفتم. تکذیب نیوشا توکلیان هم- که البته حق داشت-به ضرر کل ماجرا تمام شد. تا جایی که مسئول صفحه‌ هنری روزنامه "رسالت" کل ماجرا را برد زیر سئوال و گفت اصلاً معلوم نیست چنین ‌چیزی صحت داشته باشد. و البته همه ما می دانستیم کامبیز کاهه و سعید مستغاثی و محمد عبدی و امیر عزتی واقعاً بازداشت شده اند. تکذیب کنندگان محترم هم می توانستند پرس و جو کنند و از حال و روز زن امیر عزتی با خبر شوند. زنی که بیماری آسم دارد و هر روز به اداره اماکن می رود و مدام بر سر و سینه‌اش می کوبدو شیون می کند و می‌گوید که آن ها هیچ کس را ندارند و حالا خودش مانده و دوتا بچه اش. زنی که خانواده های دیگر درد خودشان را فراموش می کنند و دلداری‌اش می دهند.
و همان طور که شاید می‌شد از ابتدا هم حدس زد، کسی پا پیش نمی‌گذارد و همه چیز به سکوت برگزار می‌شود. موضع انجمن صنفی مطبوعات، "رقیق" ترین موضع انجمن در چند سال گذشته است . معاونت سینمایی و معاونت مطبوعاتی ارشاد، صدای شان در نمی آید. "خانه سینما" محافظه کارانه برخورد می كند. و "انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی" هم پس از مدت ها دست دست کردن و سبک و سنگین کردن و در نظر گرفتن جهت های مختلف وزش باد، بیانیه ای صادر می‌کند که حتی نمی توان گفت خنثی است. بیانیه انجمن شرم آور است. شورای مرکزی انجمن منتقدان، حتی جرات نمی کند از واژه "بازداشت" استفاده کند، و به "احضار" اشاره می کند. و بامزه‌تر این که این بیانیه، چیزی را محکوم نمی‌کند، بلکه فقط نوعی ابراز نگرانی است. وضعیت دیگران هم که معلوم است. اصلاح طلبان حکومتی فقط موقعی پا پیش می گذارند که جزو گروه خودشان باشی. هنوز یادم نرفته وقتی کتاب توکا ملکی را به دستور قاضی مرتضوی از بازار جمع کردند و خودش به دادگاه احضار شد، روزنامه جبهه مشارکت، در چند خط در صفحه آخر به این موضوع اشاره كرد، و وقتی چند روز بعد برای کتاب اکبر گنجی همین اتفاق افتاد ، خبر را همراه با عکس در صفحه اول چاپ کرد. و یا ... بگذریم. اماوقتی انجمن منتقدان بین المللی قضیه را محكوم می كند ، و جاناتان روزنبام منتقد مشهور، بیانیه می دهد، آن وقت باید خجالت بكشیم .
آدم هایی که وارد عرصه سیاست می‌شوند ‌و به مبارزه می اندیشند و دنبال اندیشه های‌این چنین هستند، پیشاپیش از حکایت خوردن خربزه و نشستن پای لرز آن آگاهند. اما این بار، کسانی در بند هستند و گرفتار، که نه چریک اسحله به دست‌اند، و نه سیاسی قلم به دست. این بار کسانی باز داشت شده‌اند که در جمع های دوستانه هم هیچ وقت درباره سیاست و حتی مسایل ‌اجتماع حرف نمی‌زدند. نمی دانم. شاید این گونه گفتن درست نباشد. ولی به هرحال، هر چهار نویسنده سینمایی باز داشت شده را می شناختم و با هم دوست بودیم. همه شان آن قدر محافظه کاری و ملاحظه کاری می کردند که حد نداشت. گاهی آن قدر خودشان را از همه مسائل کنار می کشیدند و سرشان را به "هنر بی خطر" گرم می کردند، که آدم شاید عصبانی هم می‌شد. و به همین دلیل است که این ماجرا این قدر پیچیده و عجیب به نظر می رسد. چرا کامبیز کاهه؟ چرا سعید مستغاثی ؟ چرا محمد عبدی؟ چرا امیر عزتی؟ ماجرا آن قدر غیر قابل تصور است که یکی از دوستان به شوخی می گفت: "حالا که اینها هم رفتن زندان، دیگه زندان رفتن اُفت داره".
این چهار نفر اوج احتیاط و محافظه کاری بودند. به هرحال نوعی ویژگی است دیگر. دوست داشتند این طوری زندگی کنند. پس دارند تاوان چه چیزی را پس می دهند؟
... و بالاخره فرمانده نیروی انتظامی، اتهام را اعلام می کند و می‌گوید این ها در کار نگهداری و تکثیر و توزیع فیلم های مستهجن و غیر اخلاقی بوده‌اند. همان اتهامی که می شد از ابتدا به آن فکر کرد. اما هر چهار نفر کارشان سینما است و فیلم و نوار هم وسیله کارشان. پس نگهداری که نباید برای آن ها جرم محسوب شود. ضمن این که یکی از علایق شخصی بچه های سینمایی آرشیوهای سینمایی است. مثلاً همه می دانستیم امیر عزتی یک آرشیو خیلی بزرگ دارد.
عزتی حتی VHS فیلم "دختر لر" - نخستین فیلم ناطق سینمای ایران- را هم داشت. و طبیعی است که چنین آدم هایی به فیلم های مختلف دسترسی داشته باشند و به دیگران هم بدهند. این طور که می گویند، همه فیلم ها را برده اند و حالا که شده آلت جرم. چند سال پیش در جریان حوادث کوی دانشگاه و دستگیری خانمی که یادم نیست اسمش چه بود، اعلام شد که در خانه او یک دستگاه فاکس برای فرستادن اطلاعات به خارج پیدا شده. آن روز از این که دستگاه فاکس می تواند آلت جرم باشد، خیلی تعجب کردیم و حالا چاره ای جز تعجب نداریم. چون همه می دانیم به راحتی می توان با یک writer حدوداً ۶۰ هزار تومانی و نصب آن روی کامپیوتر، CD تکثیر کرد. چیزی که روز به روز متداول تر می شود و همه جا می توان آن را پیدا کرد. و راستی چرا اعلام شد فقط CD متسهجن و غیر اخلاقی کشف شده؟ تعداد VHS های موجود در آرشیوهای این دوستان بیش تر است. ضمن این که به هرحال این دوستان اهل DVD هم می‌توانند باشند. یعنی DVDهای كشف شده، اخلاقی بوده‌اند؟ و اصلاً مستهجن بودن یا نبودن، چه گونه و در چه چهار چوبی تعیین می شود؟ و واقعاً بیش از ۱۰۰ هزار CD مستهجن پیدا شده ؟ اگر از چگونگی کنترل این CD ها و این که چگونه در این مدت کوتاه بازبینی شده اند بگذریم، یعنی این چهار نفر این قدر نابغه بوده اند و ما خبر نداشتیم؟ و واقعاً هیچ احتمال اشتباه و خطایی در این میان وجود ندارد؟ نمی دانم. شاید هم واقعاً اشکال از بی خبری ماست.
نویسنده‌ای که می خواهد درباره یک فیلم مطلب بنویسد، بدیهی‌ترین پیش زمینه‌اش تماشای آن است. و طبیعی ست که در فیلم های خارجی صحنه هایی وجود داشته باشد که با قوانین و ضوابط حاکم بر جامعه ‌‌ما هم خوانی نداشته باشد. اتفاقاً بسیاری از همین فیلم ها با حذف چند صحنه از تلویزیون ایران پخش شده - و می شود. با این حساب می توان این فیلم ها را به دلیل وجود چند صحنه خاص که در قیاس با کلیت فیلم بسیار ناچیز است، غیر اخلاقی نامید؟ در یکی دو سال اخیر، تعداد فیلم های آمریکایی که با حذف و جرح و تعدیل از تلویزیون ایران نمایش داده می شود، روز به روز بیش تر شده. همه این فیلم ها را می توان مستهجن نامید؟
فکرش را بکنید. سعید مستغاثی درباره فیلم های روز جهان کتاب نوشته. کامبیز کاهه ، فیلم نامه های کلاسیک تاریخ سینما را ترجمه کرده. محمد عبدی درباره فیلم های خارجی کتاب دارد. و امیر عزتی علاوه بر کتاب در این زمینه، نویسنده برنامه های سینمایی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران است. آخر چطور می شود امیر عزتی درباره جیمز باند کتاب نوشته باشد و انتظار داشته باشیم این فیلم ها را نداشته باشد، یا این فیلم ها هیچ صحنه خاصی نداشته باشد؟ حالا که آن کتاب مجوز گرفته و چاپ هم شده ، یعنی ترویج فیلم های مستهجن؟ و آخر چطور می شود کامبیز کاهه یکی از نویسند‌ه‌های برنامه‌های سینمایی و نویسنده متن های مربوط به فیلم های خارجی این برنامه ها باشد و آن فیلم ها را نداشته باشد؟ و یا مثال بهتر: امیر عزتی سال ها نویسنده برنامه " سینمای نود " بود، که به مرور سینمای دهه نود می پرداخت. مگر می توان انتظار داشت این آدم این همه فیلم نداشته باشد؟ و باز یک مثال بهتر: حدود دو سال پیش برنامه‌ای از تلویزیون پخش می شد به نام " سینمای سیاسی " یا " سیاست و سینما " و در این برنامه به فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی هم پرداخته می شد. پس حالا داشتن آن فیلم ها برای سازندگان آن برنامه هم جرم است؟
در شرایطی که فیلم های روز سینمای آمریکا را می توان از بقالی های تهران هم تهیه کرد، و‌ به راحتی می توان به فیلم های پورنو دست یافت و در شرایطی که هنگام عبور از خیابان ها و‌ میدان های خاص در تهران زیر گوش عابران زمزمه می کنند " فیلم، شو ... " ، حالا چهار نویسنده را به اتهام نگهداری و تکثیر و توزیع این آثار دستگیر کرده اند. نمی دانم، شاید اطلاعات دستگیر کنندگان بیش تر از من است و شاید خیلی از چیزهایی را که آن ها می دانند من نمی دانم. اما شرایط زندگی در ایران در این روزها به من فهمانده کسانی‌که وارد کارهای خلاف و قاچاق می شوند، به سرعت ثروتمند می شوند. دستگیر کنندگان محترم به خانه این افراد رفته اند و وضعیت زندگی و موقعیت مالی آن ها را از نزدیک دیده‌اند. نام محله‌هایی که این نویسندگان در آن جا ‌زندگی می‌کنند و تصویرهایی از خانه آنها ‌شاید بتواند قضاوت مردمی را هم با قضاوت دستگیر کنندگان همراه کند. به هرحال، افرادی که باندی عمل می کنند و بیش از ۱۰۰ هزار CD در آرشیو آنها وجود دارد و بازار پر درآمدی مثل قاچاق فیلم را در اختیار دارند، باید خیلی پول دار باشند و خیلی افسانه‌ای زندگی کنند.
...خیلی ناراحتم که چرا این چهار دوست محترم، مرا قابل اعتماد نمی دانستند و همیشه وقتی به من می‌رسیدند این قدر معمولی و عادی رفتار می کردند و چیزی از آن همه ثروت نمی گفتند. بی انصاف ها باند توزیع فیلم داشتند و این همه پول دار بودند، ولی هیچ کدام شان، هیچ وقت حتی رنگ ماشین شان را هم به من نشان ندادند. بی انصاف ها هر وقت به من می رسیدند بدون ماشین می‌آمدند و باید قدم زنان می رفتیم. بی انصاف ها در تمام این سال ها اعضای یك باند بودند وگروهی كار می كردند، اما دوستی شان را پنهان می كردند و حتی _ البته ظاهرا _ با هم میانه ای نداشتند . ای روزگار لعنتی ... گویا هیچ کس صداقت ندارد!

گویانیوز- 14 فروردین 1382