نوشته ها



ایستاده بر دو سو

ناصر صفاریان

پرویز پرستویی نه از جنس ستاره های امروز است که به مدد بر و رو و جذابیت های حاشیه ای، تماشاگران جوان را جذب می کنند و نه در گروه بازی گران- هر چند خوب- دیروز قرار می گیرد که بینندگان میان سال علاقه مند شان هستند و دختران و پسران نسل جدید اهمیت- چندانی- به آن ها نمی دهند.
به همین دلیل، حضور او همیشه با نوعی ثبات همراه است و اگر چه میزان استقبال از فیلم هایش- بسته به اوضاع زمانه و کیفیت خود فیلم- به هر حال کم و زیاد دارد ولی در این نمودار حرکت، بیش تر شاهد یک جور تداوم هستیم تا اوج و فرودهایی از جنس تب و مد. ظهور و صعود یک شبه و افول و سقوط ناگهانی، چیزی نیست که بتوان ردی از آن در کارنامه امثال پرستویی یافت.
اما این همه ماجرا نیست. پرویز پرستویی گذشته از جذب هر دو طیف تماشاگر جدید و قدیم سینمای ایران، از سویی دیگر هم جذب کننده دو گروه تماشاگر است. با وجود انقلاب سال 57، هنوز هم هستند افرادی که به دلایل ایدئولوژیک از سینما دوری می کنند و با سینما میانه ای ندارند. اگر چه تعداد افرادی که به کلی با سینما و تلویزیون بیگانه اند تعدادشان آن قدر کم است که می توان نادیده گرفت شان، ولی افرادی از طیف مذهبی جامعه که هنوز هم به تماشای فیلم ها در سالن سینما نمی روند و حتی برخی برنامه های تلویزیون جمهوری اسلامی را هم نمی بینند، به هر حال در جامعه حضور دارند. این گروه با در اختیار داشتن بعضی تریبون ها و برخی مسئولیت ها- اتفاقا- پر تعداد تر و پر رنگ تر از آن چه هستند جلوه می کنند.
بازی پرستویی در نقش هایی که پس زمینه- و رنگ و بوی- ایدئولوژیک دارد، توانسته این بخش از جامعه را به تماشا ترغیب کند. ویژگی انتخاب نقش توسط پرستویی هم به گونه ای ست که در آثار شعاری ایدئولوژیک حضور ندارد و جز اشاره به پس زمینه هایی از ذهنیت و تفکر کارگردان، هیچ یک از همین نقش های او را نمی توان نقش های سیاسی/ روزمره دانست. به گونه ای که حتی در مشهور ترین نقش این گونه خود، حاج کاظم آژانس شیشه ای هم دیالوگ ها و اشاره های صریح به فلان جریان و بهمان حرکت سیاسی را نمی توان سراغ گرفت و این ما هستیم که به دلیل حضور در بطن روزگار، نوع نگاه سیاسی و معنای ایدئولوژیک اثر را درک- و تحلیل- می کنیم. چه بسا برای تماشاگر خارجی یا نسل آینده این نگاه فرا متنی به کلی بی معنا باشد و بی واسطه با اثر برخورد کند.
به هر روی، پرویز پرستویی با ایفای نقش رزمندگان توانسته طیف علاقه مند به این گروه را به سینما بکشاند، حتی افرادی از مسئولان نظامی و سیاسی. نکته هم این جاست که او از هنرش فاصله نگرفته و خود را پایین نیاورده تا به مدد سادگی این اتفاق رخ دهد. او خودش است و این خود بودن را به گونه ای با هنر می آمیزد که این گروه از مخاطبان، او را و کلیت اثر را پذیرا می شوند. طوری که حتی بازی او در فیلم- کم و بیش معترض- به نام پدر و حتی اثر- به هر حال- ضد جنگ سیزده 59 باز هم مورد پسند قرار می گیرد و نقش او در قالب حاج کاظم تا سید جلال باور پذیر جلوه می کند. این هم دلیلی ندارد جز حضور او، که سنگین تر از خود اثر است و حالا دیگر تبدیل به نشانه ای شده از سینمای جنگ ایران و همچون شمایلی از یک رزمنده ایرانی. این اتفاق هم به گونه ای رخ می دهد که برخلاف دیگر بازیگران مورد علاقه طیف مذهبی جامعه که به دلیل بازی اغلب غیر هنری و شعاری خود، جایگاه معتبری در میان تماشاگران جدی سینما ندارند، پرستویی برای دیگر تماشاگران و مخاطبان جدی تر هم جایگاه قابل قبولی دارد.
این ماجرا به صورت بر عکس هم خودش را نشان می دهد و گذشته از این که هر دو گروه به تماشای- مثلا - آژانس شیشه ای می نشینند، نقش های دیگر و اغلب کمدی پرستویی هم این پتانسیل را در خود دارد که علاوه بر قشر سینماروی همیشگی، مورد توجه آن گروه دیگر هم قرار گیرد. نمونه اش پخش تلویزیونی فیلمی مانند مرد عوضی است و یا استقبال از فیلمی مثل مارمولک حتی در میان افرادی که به دلایل ایدئولوژیک با سینما میانه ای ندارند.
این موقعیت یگانه، جایگاه منحصر به فردی برای پرویز پرستویی ایجاد کرده است که نمونه اش را نمی توان در سینمای ایران سراغ گرفت.

ماهنامه فیلم- شماره فوق العاده شهریور 1390