نوشته ها



دو راهی

ناصر صفاریان

«از ما بهترون» چند روز است روی پرده آمده.نه از فروش فیلم باخبرم و نه از نظر منتقدان سینما. ولی گمان می کنم نه مخاطب عام را راضی کند و نه مخاطب خاص . چرا که فیلم نه براساس سلیقه اولی پیش رفته و نه دومی. اصلا هم صحبت راه سومی در بین نیست. «از ما بهترون» به جای پیشنهاد یک مسیر سوم، هر دو مسیر شناخته شده پیشین را طی می کند. گاهی این و گاهی آن. و حاصل کار نه این است و نه آن. نوعی وسط راه ماندن است و به سرانجام نرسیدن.
به همین خاطراست که فیلم به جریان سوم آثاری مانند «شوکران» و « زیر پوست شهر» و « لیلا» و ... پهلو نمی زند و در حد یک تجربه باقی می ماند. تجربه ای که به عنوان فکر اولیه، خوب است و در این زمانه جولان کمدی های سطحی قابل توجه – و حتی تقدیر – هم هست. ولی آن چه در عمل رخ داده و حالا روی پرده است، - چندان- موفق به نظر نمی رسد.
فیلم اول مهرداد فرید،«آرامش در میان مردگان» ، حرکت در مسیر خاص و سینمای موسوم به هنری بود. فیلمی که نه در چهار چوب ارزیابی فیلم اول، که در مقیاس کلی سینما هم فیلم بدی نبود. ولی در کنار بی توجهی تماشاگر عام، متاسفانه از سوی منتقدان هم قدر ندید. فیلم دوم او، ماجرای متفاوتی بود. یک اثر - صرفا - سرگرم کننده در قالبی داستان گو و سر راست. هم خانه اگر چه در سالن های سینما اقبالی نداشت، ولی در شبکه ویدئویی با استقبال رو به رو شد. این فیلم جمع و جور و کم هزینه، هر چند قرار بود نظر مثبت تماشاگر را جلب کند و وجه سرگرم کننده سینما را مورد نظر داشت، اما آبرومند بود و سر و شکل- و کلیت - اش را فدای جذب تماشاگر به هر قیمتی نمی کرد.
حالا در فیلم سوم، مهرداد فرید به سراغ ماجرایی رفته که « حرف » دارد و نوع روایتی را انتخاب کرده که سر راست نیست و میان واقع و وهم در گذر است. تا این جای کار، یعنی همان ادامه مسیر قبلی، یعنی احترام به هنر و تن ندادن به پیش فرض های سینمای ساده پسند این روزها. فیلم درباره روزنامه نگاری ست که به دلیل نوشتن یک مطلب دچار مشکل می شود و از راه غیر قانونی کشور را ترک می کند. این موضوع وقتی توسط فیلم سازی ساخته می شود که سابقه روزنامه نگاری در یکی از مهم ترین روزنامه های ایران معاصر را در کارنامه دارد، و وقتی در روایتی غیر خطی بیان می شود، این پیش زمینه را ایجاد می کند که با فیلمی نه تنها جذاب، که با سر و شکلی قابل اعتنا رو به روییم.
فیلم را که می بینیم، با خلاصه داستان اعلام شده متفاوت نیست. یک روزنامه نگار است و یک مشکل. ولی در واقع متفاوت است. شبیه آن چه در «پارتی» ( سامان مقدم ) رخ داده بود، این جا بار دیگر تکرار می شود. در آن فیلم، یک ماجرای مهم اجتماعی / سیاسی به یک انتقام خانوادگی تقلیل یافته بود و گویی خط بطلانی بود بر وجود چنان ماجراهایی، و این جا هم مشکل شخصیت اصلی به یک مشکل خانوادگی و یک توهم ناشی از مشکل روحی محدود می ماند. اصلا مساله این نیست که فیلم فضای طنز آمیز دارد، اصلا مساله این نیست که با کاریکاتوری از وضعیت رو به روییم، اصلا مساله این نیست که موضوع فیلم می تواند تمثیلی از یک چیز دیگر باشد و در پس آن حرفی دیگر. مساله این است که از ما بهترون - گذشته از بی منطقی کلیت ماجرا و ضعف فیلمنامه - شخصیت پردازی و فضا سازی قابل باوری ندارد.
فرید از تکرار تجربه موفق و جواب داده قبلی اش در داستان گویی سرراست طفره رفته و سر و شکل فیلمش هم نشان می دهد - به عنوان تهیه کننده - یک فیلم « بزن و در رویی » نساخته. استفاده از فیلم برداری در حد و اندازه بایرام فضلی و صرف وقت برای فیلم برداری شبانه و در آوردن سایه و روشن های مربوط به وهم و کابوس شخصیت اصلی هم نشانه مهمی از اهمیت قائل شدن اوست برای کیفیت اثرش. اما به نظر می رسد ضربه اصلی از همان وجه تهیه کنندگی به اثر وارد شده باشد، از سنگینی حضور بازی گران « چهره » و بیرون زدن این حضور از کلیت فیلم - درست مثل موسیقی پر حضوری که مدام شنیده می شود تا بخشی از بار طنز را به دوش بکشد.
نمی دانم از همان زمان نگارش فیلمنامه به حضور این بازی گران فکر شده بوده یا در مرحله ساخت این اتفاق افتاده. ولی آن چه جای تردید ندارد این است که با ترکیب دیگری از بازی گران، با فیلم بسیار متفاوتی رو به رو می شدیم. مشکل هم نه فقط در حضور، که در سنگینی حضور این چهره هاست. در این مرحله، فیلم به همان مسیر خطایی رفته که اغلب کمدی های نازل این روزها رفته اند. با این تفاوت مهم که در آن آثار بساز و بفروشی سینمای کنونی ایران، اصلا نه فیلم نامه ای وجود دارد و نه کارگردانی ای و نه تلاشی در ساخت، اما این جا همه این ها هست و هدر رفته.
این جا هم با نام و چهره های آمده از سریال های طنز تلویزیون رو به روییم. با همان رفتار و همان گفتار و همان نوع بازی. ارژنگ امیر فضلی، بهنوش بختیاری، مریم امیر جلالی، نادر سلیمانی، بیژن بنفشه خواه و ... در فیلم حضور دارند، ولی به گونه ای که به نظر می رسد فقط برای جذب تماشاگر، جایی در دل داستان برای شان باز شده. گذشته از این که اغلب این نقش ها / حضورهای کوتاه تاثیر خاصی در قصه ندارد و می تواند حذف شود، نکته ضربه زننده اصلی حضور همین چهره هاست.
بازی این بازی گران، نه از دل فیلمنامه - و در خدمت فیلم - که از بازی های پیشین و از سیمای آشنای خودشان می آید. گویی در میان تماشای «از ما بهترون»، ناگهان تکه هایی از طنزهای تلویزیونی نمایش داده می شود. در حالی که یادمان هست اکبر عبدی در فیلم قبلی فرید حضور داشت و حضورش از جنس فیلم و در چارچوب کلیت اش بود. پس مشکل از نابلدی کارگردان نیست و به همان فرمول جذب تماشاگر بر می گردد.
متاسفانه این نگاه در مورد نقش اصلی داستان هم وجود دارد و حضور رضا عطاران هم از این قاعده بیرون نیست. با وجودی که حضور الناز شاکردوست ، هم در خدمت جذب تماشاگر است وهم در مسیر داستان، بازی عطاران در حد اولی می ماند و حتی به دومی لطمه می زند. در معرفی این شخصیت اعلام شده او « روزنامه نگار » است و در بروشور نمایش فیلم در یک فرهنگ سرا او را « روزنامه نگار نیمه روشن فکر » نامیده اند. ولی وقتی فیلم را می بینیم، نه روشن فکری می بینیم و نه روزنامه نگاری. با وجودی که ظاهرا در یک روزنامه کار می کند، نه تنها فضای نوشته اش، که شخصیت خودش هم حداکثر می تواند به نوعی خبرنگار درجه چندم یک هفته نامه زرد پهلو بزند. گذشته از نوع نوشته اش درباره فال گیری و رمالی و خرافات، آن چه باعث این برداشت می شود، نوع حضور بازی گر نقش اصلی ست.
این جا قرار است رضا عطاران یک آدم اهل سواد و کتاب - و دست کم، قلم و کاغذ – باشد. ولی اگر فارغ از دانستن موضوع، تکه ای از فیلم نمایش داده شود، تصور می کنیم یکی از همان طنز های تلویزیونی عطاران است. چرا که او خود خودش است، با همان نوع حرف زدن، همان راه رفتن، همان سرخوشی های همیشگی و حتی همان نوع پوشش. همین حالا که فیلم روی پرده است، تلویزیون دارد سریال «خانه به دوش» را دوباره پخش می کند. در این مجموعه، او جوان آس و پاسی ست که قرار بوده برود مالزی کار کند و حالا کارگر ساده کارگاه کفش دوزی است. این عطاران و آن عطاران، هیچ تفاوتی با هم ندارند. مشکل اصلی هم همین جاست. شمایل های آشنا - از نقش اصلی تا فرعی - طوری کنار هم چیده شده که مبتنی بر تصور و باور بیننده باشد.
فرید پیش از این در مستند جذاب «دو راهی» و فیلم دیدنی «هم خانه» ، توانسته بود به ترکیب مناسبی از جذب مخاطب و حفظ کیفیت برسد. حالا هم تلاش او در فیلم جدیدش انکار نشدنی ست، ولی آن چه در نهایت حاصل شده، برتری فرمول جذب مخاطب بر کلیت اثر است. آیا این آغاز دوره ای تازه است برای کارگردانی که با سینمای مستند و یک فیلم هنری شروع کرده بود؟ امیدوارم این گونه نباشد.

ماهنامه فیلم- مهر 1389