رعایت رویا
ناصر صفاریان
مشكلترین كارها اینه كه كسی
بتونه حقیقتاً همون طوری كه هس بگه.
از «تجلی» اثر صادق هدایت
با نمایش همزمان فیلمهای «مرد عوضی» و «دنیای وارونه» ، میتوان هر دو فیلم را در كنار هم بررسی و مقایسه كرد. نه تنها فضای فانتزی این فیلمها، كه پیشزمینه كاری هر دو كارگردان و شرایط مشابه ورود آنها به سینما از طریق سازمان تبلیغات اسلامی و همنسل بودن آنها هم مؤلفههایی برای بررسی تطبیقی این دو اثر است. به ویژه در زمانی كه تعداد فیلمهای فانتزی سینمای ایران خیلی كم است، و آثار قابل اعتنای این عرصه، انگشتشمار.
مهمترین نكتهای كه در این دو فیلم جلب توجه میكند، نگاه غیرواقعی سازندگان این آثار است. با این تفاوت كه در فیلم «مرد عوضی» این نگاه معطوف به واقعیتهای جامعه است و در این مسیر، حقیقت و آن چه را كه باید باشد به رخ میكشد، اما در «دنیای وارونه» واقعیتها هم به شكلی غیرواقعی عرضه میشود. و همه اینها با در نظر داشتن فضای فانتزی این دو فیلم است؛ زیرا در دل این قالب، محتوایی امروزی و این جایی جریان دارد.
هر دو فیلم، به قصد جذب تماشاگر ساخته شده . «مرد عوضی» در این زمینه موفق است، چون هم عوامل حرفهایتری دارد و هم در بیان داستان عامهپسندش، دچار لكنت نمیشود. اما دنیای وارونه نمیتواند جذابیت مورد نظر تماشاگر را آن گونه كه لازم است، فراهم كند. «مرد عوضی» یك هجویه تمام عیار است كه به هجو بخشی از مناسبات اجتماعی زمان ما میپردازد، به گونهای كه فیلم، وجه انتقادی هم به خود میگیرد. به همین دلیل، بیننده به خوبی با اثر ارتباط برقرار میكند و منطق نمایشی/ كارتونی فیلم هم او را از واقعیتهایی كه روی پرده میآید، جدا نمیكند. اما دنیای وارونه فاصله خود را با تماشاگر حفظ میكند و بیننده خود را جدا از اثر میبیند.
«مرد عوضی» در كنار روایت داستان اصلیاش، به عرصههای گوناگون اجتماع سرك میكشد و به فراخور موضوع و به تناسب، به بررسی آنها میپردازد. علاوه بر تناسب این لحظهها با كلیت فیلم، كه باعث میشود موضوعهای فرعی، اضافه و ناچسب به نظر نرسد، نوع انتخاب هم در این زمینه بسیار مهم است؛ طوری كه موضوعهای آشنا دستمایه قرار گرفته: وضعیت بیمارستانها و ارج و قرب پولدارها و بیارزشی بیپولها ، تا مسائلی مانند سر و وضع ظاهری آدمها و … تماشاگر هم با دیدن این صحنهها، احساس میكند كه یك نفر حرف او را گفته و به همین دلیل به فیلم دل میدهد و احساس میكند دلش خنك شده!
اما دنیای وارونه از هر گونه معادلسازی و نزدیك شدن به نمونههایی كه یادآور واقعیتهای پیرامونی جامعه امروز ما باشد، طفره میرود، طوری كه حتی موضوع این جاییاش را به كشوری بیگانه میبرد تا نقاط منفی این جا را - كه البته میتواند همه جایی باشد - به آن جا نسبت دهد و حرفهایش را به شكلی خنثی و بدون این كه كسی از این جاییها به دل بگیرد، بیان كند. اما این در حالی ست كه شخصیتپردازی و كنشها و واكنشها هم مبتنی بر فرهنگ ایرانی و روحیات این جایی ست. آدمها ایرانیاند و مكانها خارجی. به همین دلیل، تركیبی شكل میگیرد كه تماشاگر را جذب نمیكند. در حالی كه پیش از این، تركیبهای همگونی را در این زمینه دیدهایم.
فیلم« زنگها» یكی از همین نمونههاست، كه اتفاقاً توسط كارگردان «مرد عوضی» ساخته شده و جالب است كه « زنگها» برخلاف «مرد عوضی» در ایران فیلمبرداری شده، اما خارجی بودن فضای آن، قابل باورتر از فضایی ست كه در دنیای وارونه میبینیم. به ویژه كه دنیای وارونه در تصویر كردن یك كشور خارجی، مانند یك فیلتر عمل میكند نه یك آینه. البته حساب محدودیتها و ضابطههای شرعی و عرفی جداست، اما این كه رهگذران خیابانهای یك كشور اروپایی (بگذریم كه فیلم در قبرس فیلمبرداری شده و در وانمود كردن كشور اروپایی مورد نیاز داستان ناتوان است) مانند رهگذران خیابانهای كشور خودمان باشند، تصنعی و غیرقابل باور است.
در حقیقت، سازندگان فیلم دنیای وارونه روشی را انتخاب كردهاند كه در سالهای اول انقلاب اعمال میشد، مانند فیلم« سفیر» كه در نمای عمومی بازار شهر كوفه هیچ زنی وجود نداشت. بیتردید تماشاگر امروز این را نمیپذیرد، حتی اگر در یك فیلم فانتزی باشد. به هر حال فانتزی بودن به معنی دروغین بودن نیست.
اشارههای «مرد عوضی» به واقعیتهای موجود، در حالی ست كه ساختار كمیك آن و بازیهای مبتنی بر این ساختار، بسیار پررنگتر از فضای فانتزی دنیای وارونه است. به طوری كه میتوان گفت فانتزی بودن «مرد عوضی» در تمام اجزای آن، از داستان گرفته تا مؤلفههای ساختاری مانند بازی و گریم و دیالوگ وجود دارد و كلیت اثر را در بر میگیرد، اما فانتزی بودن دنیای وارونه فقط به موضوع محدود میماند و بقیه اجزایش دخالتی در آن ندارد. ضمن این كه بخشی از تماشاگران دنیای وارونه، فیلم «دروغگو، دروغگو» با بازی جیم كری را دیدهاند و میدانند كه اصل موضوع از كجا آمده .
از آن جا كه هر دو فیلم از همان اولین مرحله شكلگیری، قصد جذب تماشاگر را داشتهاند، سطح سلیقه و نوع علاقه تماشاگر عام این جایی را مدنظر قرار دادهاند و در كنار روایت سرراست داستان، پند و اندرز را هم چاشنی خود كردهاند تا تماشاگر عام را از عادت همیشگیاش باز نداشته باشند. اما در این جا هم تفاوت وجود دارد. دنیای وارونه به شكلی شعارگونه حرفش را بیان میكند و به صراحت، اندرزی را به رخ میكشد كه برای همه آشناست و تازگی ندارد: «دروغ گفتن، خیلی كار بدی است.» همان طور كه این نصیحت را به شعار تبلیغاتی فیلم هم تبدیل كردهاند: «دروغ ممنوع!» اما «مرد عوضی» نه تنها شعار نمیدهد، كه در كنار دعوت به واقعبینی برای حل مشكلات، كلیشههای نخنماشده را كنار میزند و حرف جدیدی میگوید. در شرایطی كه همه انتظار دارند پیام فیلم، همان جمله معروف «پول خوشبختی نمیآورد» باشد، «مرد عوضی» نشان میدهد كه پول میتواند عامل خوشبختی هم باشد. تفاوت اساسی این دو فیلم هم همین است. یكی شعار میدهد و یكی از آن میگریزد. دلیل استقبال كمنظیر تماشاگران از یكی، و بیاعتنایی به دیگری هم در همین نكته نهفته است.
ماهنامه فیلم– دی 1377