«توجیه» بیقواره!
مسئله این نیست که یک جمله اعتراضی بگویی به آن که ملت را خس و خاشاک دانست، تا ده تا جمله بگویی علیه آن طرفیها. مسئله این نیست که تیشرت سبز را بکنی تن آدمی که دوروست و رفتار لمپنی دارد و خانمباز است. مسئله این نیست که بگویی و تاکید کنی معترضها همان کسانی هستند که مسجد آتش میزنند و قرآن میسوزانند. مسئله این هم نیست که بگویی آن چه در خیابان با مردم کردند و فیلمش را همه دیدند کار بچههای شما نبوده. مسئله حتی این هم نیست که عکس جاندادن ندا آقاسلطان را در وبلاگ شخصیت اصلی داستان نشان بدهی، تا شخصیت دیگرت بگوید یکسری مزخرف نوشته.
مسئله اصلی فیلم «ماهگرفتگی» و در واقع دکمهای که کل این کت بیقواره را برای آن دوختهاند، این است که قهرمان فیلم در کنار این که میگوید الان طوری شده که نیروهایش نمیدانند باید بایستند، باید بزنند یا باید بخورند، این شاهجمله کلیدی را به زبان میآورد: «اگه به یکی از نیروها فحش ناموسی بدن و اون عصبی بشه و تیراندازی کنه و یکی کشته بشه، اون وقت این گاف باعث سوءاستفاده دشمن میشه»! (نقل به مضمون)
عصبانیت؟! گاف؟! سوءاستفاده؟! خب، آن نیروهای ضدشورشی که با آن پوشش و تجهیزات در خیابانها دیده بودیم و در فیلم میبینیم، مگر نباید آموزش دیده باشند؟ نیرویی که یک فحش ناموسی بشنود و دستش را بگذارد بر ماشه، اصلا وسط قائله چه میکند؟
برای توجیه آنچه رفته و آنچه شده، حتما و قطعا سناریوهای بهتری میشود نوشت و فیلمهای بهتری میتوان ساخت، تا آنچه را خودت دوست داری در ذهن تماشاگر فروکنی؛ حتما میشود توجیههای بهتری دستوپا کرد... به شرطی که وقتی ماجرای هشتادوهشت این قدر برایتان مهم است که هر چندوقت یک بار دست می گذارید رویش و هی یاد مردم میآورید، فیلم استراتژیکتان را هم که پول بیتالمال پایش ریختهاید، ندهید دست آدمی که قبلا «خروس جنگی» میساخته!
ناصر صفاریان
چهارده/ بهمن/ نودوپنج