نوشته ها



 

نه؛ باز هم نشد!
 
این بار کیمیایی حوصله بیش‌تری به خرج داده و در بیش‌تر صحنه‌ها قاب‌های بهتر و تصویرهای خوش آب‌ورنگ‌تر، و در کلیت با اثر «شیک»تری روبه‌رو هستیم. ولی خب بخش فنی ساختار که از بدیهیات سینماست و آن قدر این‌جا و در سینمای این سال‌های خود کیمیایی کمیاب بوده، برای مای کم‌توقع مایه شگفتی می‌شود. به فیلم‌نامه و به «حرف» و به «بیان» که می‌رسیم همه چیز می‌لنگد، بی‌منطقی فیلم‌های قبلی کیمیایی، حالا یک‌سری شعار روز ناچسب‌تر از همیشه دارد و بدتر از همه، یک پولاد کیمیایی بدتر از همیشه، که این بار علاوه بر بازی، خواننده هم هست.مشکل بزرگ فیلم، و در واقع بزرگ‌ترین مشکل «قاتل اهلی» هم، همین خواندن و خواندن و باز هم خواندن پولاد است. 
در این نسخه‌ای که ما دیدیم، پولاد و ترانه‌های اتفاقا خوبی که با اجرا و صدای نه‌چندان خوبش می‌شنویم، تبدیل شده به ترکیب‌بند/ ترجیع‌بندی که همین طوری لا‌به‌لای قصه اصلی ظاهر می‌شود و همان نکته‌های خوب فیلم را هم کنار می‌زند- تازه اگر نگوییم نابود می‌کند.‌اگر شنیده‌های تقریبا موثق از پایان‌بندی متفاوت و اتفاقا معناداری که در این نسخه نمایش داده شده نیست را کنار بگذاریم، حالا و در همین شکل کنونی هم با حذف جملات خیلی نامربوطی که به غیرواقعی‌ترین شکل ممکن در دهان شخصیت‌ها گذاشته شده و به ویژه با کنار گذاشتن ترانه‌خوانی‌ها و کوتاه کردن بازی پولاد می‌توان به فیلم بهتری رسید. حیف که نمی‌شود در این زمان به جای‌گزینی خواننده‌ای درست و حسابی فکر کرد... این‌ها هم نه این که همه چیز را درست کندها؛ توجه بفرمایید که می‌گویم بهتر از اینی می‌شود که هست؛ همین.
 
ناصر صفاریان
هفده/ بهمن/ نودوپنج