آغاز اقتدار؟
ناصر صفاریان
چند سال قبل، تعدادی از مستندسازان ایرانی به دعوت موسسه ای فرهنگی به آمریکا دعوت شدند. چند روز پیش از سفر، تكتك آن ها احضار شدند و «توصیه» شد به این سفر نروند.
این كه در نهایت چه شد، یك سوی ماجرا بود و سوی دیگرش این بود كه چرا این «هشدار»، این «توصیه»، این «دستور» و هرچه كه نام گیرد، باید از سوی بخش امنیتی ابلاغ شود نه از سوی معاونت سینمایی و از یك مجرای هنری.
پس از اعتراض این سینماگران، با تلاش محمد آفریده، مدیرعامل خوشنام مركز گسترش سینمای مستند، از سوی محمدرضا جعفری جلوه، معاون سینمایی وقت در دوره وزارت محمدحسین صفارهرندی، دیداری با این افراد ترتیب داده شد. آن طور كه به دعوت شدگان گفته شده بود، هدف از برگزاری آن جلسه قرار بود رفع مشكل پیش آمده باشد و آن ها آمده بودند تا ببینند نظر بالاترین مقام سینمایی كشور چیست و چه راهی پیش پای شان خواهد گذاشت.
جعفری جلوه، آرام و با طمأنینه، بیتوجه به این كه مخاطب كیست و ماجرا چیست، درباره عرفان شرقی صحبت كرد، درباره فلسفه غربی، درباره اقتباس فلان نمایشنامهنویس مشهور غرب از اثر بهمان نویسنده شرق، درباره هویت انسان، درباره مشكلات اخلاقی بشر امروز،... و آن چه چرت بهاری حاضران را در آن جلسه عصرگاهی از سرشان پراند، پوزش معاون سینمایی بود به خاطر پایان جلسه و رسیدن به قرار ملاقات بعدیاش.
در میان بهت مستندسازانی كه حدود سه ساعت به سخنان اندیشمندانه -ولی بیربط- ایشان گوش فرا داده بودند تا بالاخره نوبت به بحث اصلی برسد، یكی از آن ها به میان حرف معاون پرید و ضمن سپاس به دلیل نكات جدیدی كه از سخنان ایشان آموخته بودند، پرسش اصلی را -كه در دل همه بود- مطرح كرد: «بالاخره ما به این سفر برویم یا نه؟»
این جا بود كه حاضران با عجیبترین پاسخ ممكن روبهرو شدند: «هم آری و هم نه»! در حالی كه همه داشتند همدیگر را نگاه میكردند و نمیدانستند چه بگویند، معاون سینمایی این گونه ادامه داد: «آری، به این دلیل كه در كارگاههای آموزشی این سفر، نكات مفید و آموزندهای میآموزید و تجربه كسب میكنید. نه، به این دلیل كه به هر حال نگرانیهایی هست و ممكن است دامی بر سر راهتان گسترده باشند و نادانسته در آن بیفتید.»
آن چه آن روز گفته شد، نشاندهنده و برآیند نگاه معاونت سینمایی در تمام آن دوران و به ویژه در نیمه دوم آن مدیریت بود. نشانی از حضور مردی - اتفاقا- باسواد و همراه با دانش روز -ولی در مبانی و مسایل مورد علاقه خود، نه در شاخه و حتی زیرشاخهای حرفهای از آنچه هدایتش را به دست گرفته بود- و البته نشانهای از حضور مردی محتاط، گریزان از هر امر حتی كمی حساسیتبرانگیز، و از همه مهمتر بدون قدرت تصمیمگیری در مسایل مهم. البته نباید از نظر دور داشت كه این، گرچه بخشیاش از سر نخواستن بود و نوعی روحیه شخصی، ولی قسمت عمدهاش از نتوانستن سرچشمه میگرفت نه نخواستن. اگرهم پای نخواستن در میان بود، ریشهاش را باید در دیگران یافت، نه خود او.
***
درست در روزگاری كه سینمای ایران بر پاشنه سیاست «هم آری و هم نه» میچرخید، در جایی خارج از ساختمان وزارت ارشاد میدان بهارستان، مردی در نهاد ریاستجمهوری، در كسوت مشاور سینمایی رئیسجمهور، تمام قد و در كمال قاطعیت، به مخالف با سیاستهای سینمایی كشور برخاسته بود و مدام از نابلدیها و نادرستیها میگفت؛ و آنچه به عنوان راه حل ارائه میداد، هم تعویض لكوموتیوران بود و لكوموتیو، و هم عوض كردن كل ریلها، یعنی كشیدن خط بطلان بر هر آنچه هست.
در كنار تعارض نظری و مخالفت در بحث و مصاحبه و به هر بهانه و پیشآمد، گاهی این قد علم كردن در برابر معاونت سینمایی به وادی عمل نیز كشیده میشد. عدم دعوت جعفری جلوه به دیدار رئیسجمهور با كارگردانهای سینما ایران، و صدور اجازه نمایش «درباره الی» در جشنواره فجر و اكران فیلم به دستور شخص محمود احمدینژاد، نمونههایی از قدرتنمایی و استفاده از تواناییهای جواد شمقدری در دوره معاونت محمدرضا جعفری جلوه بود.
***
پس از اینكه اعلام شد احمدینژاد در یك دوره چهارساله دیگر، ریاستجمهوری ایران را بر عهده خواهد داشت، بار دیگر نام شمقدری در مقام معاونت سینمایی، در حدسها و گمانهای مختلف، مدام تكرار میشد.
در دوره اول ریاستجمهوری احمدینژاد هم همین اتفاق رخ داده بود، با این تفاوت كه این بار حتی در رایزنیهای اولیه پیش از انتخاب مردان دولت، او به عنوان یكی از گزینههای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم مطرح شده بود.
شمقدری كه در دوره قبل تا آخرین لحظات، مهمترین گزینه معاونت سینمایی بود و در نهایت به مشاورت سینمایی رسید، حالا این بار- با اتكا به نزدیكی بیشتر با رئیسجمهور و نظریهپردازیهای اصلاحی چند سال گذشتهاش برای تغییر در امور سینما و چند اقدام عملی به چشم آمدنی- بالاخره پشت میز ریاست سینمای ایران نشست.
***
جواد شمقدری كه دوره پیشین انتخابات ریاستجمهوری، فیلم انتخاباتی احمدینژاد را ساخته بود، این بار هم سازنده فیلم تبلیغاتی نامزدی بود كه پیروز اعلام شد. درست مثل همان اتفاقی كه برای سیفالله داد در دولت اول سیدمحمد خاتمی رخ داده بود. هر دو فیلمساز، هر دو سازنده فیلم تبلیغاتی نامزد پیروز، و هر دو معتقد و صادق به آرمانهایی كه برایش پاپیش گذاشته بودند. با این تفاوت كه كیفیت كارهای جواد شمقدری در زمینه كارگردانی، پایینتر از كارهای سیفالله داد قرار میگرفت.
نزدیكی معاون و رئیسجمهور به هم- كه البته پیش از ماجرای انتخابات و ریاستجمهوری هم وجود داشته- به حدی گسترش یافت كه وقتی او در مقام معاونت وزیر نشست، حرفهای درگوشی و شایعههای پیرامونی حكایت از آن داشت كه راسا و به صورت كاملا مستقل عمل خواهد كرد، و در عمل، نه تنها مقام پایین دست محمد حسینی، وزیر ارشاد دولت نیست، كه- به گونهای- بالاتر از او قرار دارد، درست مثل همان چیزی كه درباره محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزیر گفته میشد.
شایعه- همان طور كه از عنوانش پیداست- حرفی است كه به دلیل وسعت و شدت پراكندگیاش همهگیر میشود و ارتباطی به درستی یا نادرستی مقوله مورد بحث ندارد، این یكی هم مانند همه شایعههای دیگر.
ولی آنچه باورپذیری این موضوع را بیشتر میكرد این بود كه نه تنها كسی سابقهای از فرهنگ و هنر در پیشینه وزیر جدید سراغ نداشت، كه آنچه با شنیدن نام محمد حسینی به ذهن متبادر میشد، سخنان او در جلسه استیضاح مهاجرانی، وزیر اسبق ارشاد بود، آنجا كه حسینی، اطلاعات نادرست بسیاری از حوزه فرهنگ ارائه داد و حتی سیمین بهبهانی شاعر را با سیمین دانشور نویسنده، یكی فرض كرد.
آنچه به این شایعه/ شائبه، بیش از پیش دامن زد، اتفاقی بود كه در جلسه تودیع و معارفه معاونان سینمایی رخ داد. پس از سخنان وزیر در چارچوب كلیات- كه در هر زمان و در هر مكانی قابل گفتن است- هنگامی كه جواد شمقدری پشت تریبون قرار گرفت، حرفهایی زد كه انتظار میرفت از زبان بالاترین مقام وزارتخانه گفته شود، نه اینكه اساسا در جریانش هم نباشد. آن روز شمقدری از تاسیس شورای عالی سینما به ریاست محمود احمدینژاد خبر داد و چنین گفت: «من با آقای رئیسجمهور درباره این موضوع صحبت كردم و ایشان پذیرفتند كه ریاست این شورای عالی را به عهده بگیرند. البته آقای حسینی در جریان این پیشنهاد نبودند، ولی خب حالا ایشان هم مطلع شدند. موافقتها انجام شده و مشكلی نیست. میماند پیگیری امور، كه من اینجا از آقای حسینی خواهش میكنم این كار را پیگیری كنند.» (نقل به مضمون)
***
دوره جدید معاونت سینمایی با رفع توقیف فیلمهای- پیش از این- در عاق مانده آغاز شد. در همان ابتدای كار، و در واقع،زمانی كه هنوز جوهر امضای حكم معاونت شمقدری خشك نشده بود، از رفع مشكل مشهورترین اثر توقیفی این سالها، «به رنگ ارغوان» خبر رسید.
پس از فیلم حاتمیكیا، نوبت به «تسویهحساب» تهمیه میلانی، «آتشكار» محسن امیریوسفی و «صدسال به این سالها»ی سامان مقدم و دیگر فیلمهای بلاتكلیفی رسید كه اعلام شود در جشنواره فجر امسال به نام درمیآیند.
در شرایطی كه برخی صحبت از تحریم جشنواره میكردند و سخن از نبودن نامهای شاخص در جشنواره بود، دلیل این سیاست و معاونت سینمایی، بیش و پیش از هر چیز، در رونق گرفتن جشنواره جستوجو شد. خیلیها به این سیاست آزادسازی و به ویژه ادامه یافتن آن، به دیده تردید نگاه میكردند. ولی برخی دیگر، این را سیاست واقعی احمدینژاد در دوره دوم ریاستجمهوریاش میدانستند و میگفتند به خاطر اعلام حمایت اغلب هنرمندان شاخص از دیگر نامزد انتخابات، قرار است آزادیهای در عرصه هنر اعمال شود تا به جذب هنرمندان كمك كند.
با این حال، این سوال به طور كلی وجود داشت كه آیا دایره این درآمدن از محاق، برای آثار بزرگانی چون عباس كیارستمی، محسن مخملباف، جعفرپناهی و بهمن قبادی هم جایی خواهد داشت؟
در كنار سیاست رونق دادن به جشنواره دولتی فجر- كه به هر حال انكارناپذیر است- رفع توقیف، گستره بیشتری پیدا كرد و فیلمهای غیرجشنوارهای و موسوم به سینمای بدنه را هم دربرگرفت. فیلمهایی با سطح كیفی متفاوت: از كار ضعیفی مثل «ماهوش» (محمد درمنش) گرفته تا اثر قابل تأملی مانند «تردست» (محمدعلی سجادی).
با این حال آنچه جلب توجه میكند، رفع توقیف و نمایش پیاپی این آثار در دوره زمانی متراكمی بود كه اصلا به تماشاگر اجازه نمیداد بفهمد چه آمد و چه رفت، آن هم در بدترین فصل سال و در زمانی كوتاه تا جشنواره درست مثل اتفاقی كه برای طرح اكران فرهنگی رخ داد و فیلمهای فرهنگی در دوره جدید- البته مانند همه دورههای پیشین- در زمانی مرده و در نارضایتی كامل صاحبان آثار به روی پرده رفت؛ صحبت از همان بلایی است كه بر سر فیلمهای «صداها» (فرزاد مؤتمن) و «خانه روشن» (وحید موساییان) آوار شد. اكنون سوال اینجاست كه این سیاست آزادسازی- با این ساختار و در این چارچوب- فقط نوعی از سرباز كردن و رفع تكلیف نیست؟
***
هرچند هنوز برای قضات درباره معاون و معاونت سینمایی- به ویژه در زمینه چگونگی تولید- بسیار زود است، ولی حقیقت این است كه در كنار رفع توقیف و شعار رفع توقیف برخی آثار، برگزاری جشنواره فیلم فجر روی دیگری از سكه دیده شده را به تماشا گذاشت: اینكه قرار شد فیلمهای «هیچ» (عبدالرضا كاهانی) و «آتشكار» (محسن امیریوسفی) به شكل محدودی به نمایش درآید، ولی در عمل آنچه رخ داد، چیزی نبود جز هیچ، و نه تنها برای مردم، كه برای صنوف سینمایی هم به نمایش درنیامد، اینكه «صدسال به این سالها» (سامان مقدم) با تعمدی خاص در بخش میهمان قرار گرفت تا دیده نشود، اینكه با صراحت خاصی عدم حضور در جشنواره و حتی توقیف «پاداش»، فیلم جدید كمال تبریزی اعلام شد، اینكه سالن مراسم افتتاحیه، چندان نشانی از نامهای برتر سینمای ایران نداشت و سینماگران شاخص آنقدرها جدیاش نگرفته بودند، اینكه برخلاف همه سالهای پس از انقلاب، این بار به صراحت گفته شد فلان فیلم و بهمان فیلم به خاطر مشكل ممیزی توسط هیاتانتخاب جشنواره كنار گذاشته شدهاند و... .
***
اینها اگرچه تلخ است و باز هم نشانهای از فضای بسته، ولی خوبیاش این است كه دیگر كسی صحبت از «همآری و هم نه» نمیكند. حالا دیگر زمانهای است برای اینكه تكلیف روشن شود. این دوره اگر دوره «یا آری یا نه»باشد و اقتدار مردان آن سوی میز، بلاتكلیفی را از میان بردارد، بیش از همه برای –خود- این طرف میزها خوب است، كسانی كه باید میان «رومی روم» و «زنگی زنگ»، یكی را انتخاب كنند و پیش بروند- یا باز بمانند.
مدیر «هم آری و هم نه» اگرچه باسواد بود و هم صحبتیاش دلنشین و بیاحساس تحقیر، ولی بیقدرتیاش تناسبی با آن میز قدرت نداشت. مرد قدرت، امروز پشت میز قدرت نشسته است. حالا باید دید سرانجام این قدرت چه خواهد بود.
همشهری ماه - 15 بهمن 1388