تفاوتها و بایدها
ناصر صفاریان
بالاخره توجه و تلاش هیأت مدیرة پیگیر انجمن مستندسازان ثمر داد و بخش مستند جشن سینما جدا از مراسم اصلی و به شکل مستقل برگزار شد تا سینمای مستند، بیشتر مورد توجه باشد. اینگونه شد كه جایزة هر ساله به بهترین فیلم، تبدیل شد به پنج جایزه: بهترین فیلم كوتاه، بهترین كارگردانی فیلم كوتاه، بهترین فیلم بلند، بهترین كارگردانی فیلم بلند و بهترین پژوهش. البته هیأت مدیرة خانة سینما خودش را از انتخاب عنوان جایزهها كنار كشید و همه چیز را به انجمن مستندسازان و انجمن تهیهكنندگان سینمای مستند سپرد. تنها تأكید بر پنج جایزه بود و مخالفت با حتی یك جایزه بیشتر. پس از جلسات دو انجمن با خانة سینما، حالا نوبت این بود كه دو صنف بنشینند و دربارة چگونگی تفكیك عنوانهای این پنج جایزه تصمیم بگیرند.
با اینكه بهتر بود این جایزهها با نگاهی تخصصیتر و به شیوة آنچه در سینمای بلند داستانی رخ میدهد تقسیم شود، متأسفانه این گونه نشد. اینكه یك جایزه باید برای فیلم باشد و یكی برای كارگردانی و دیگری برای پژوهش، از همان ابتدا پذیرفته شده بود. میماند بحث دو جایزة دیگر. به جای اختصاص به وجوه تخصصی مثل تصویربرداری و تدوین، به اصرار نمایندگان انجمن تهیهكنندگان سینمای مستند، این دو جایزه دوباره ـ با یك تقسیمبندی جدید ـ به دو شاخة فیلم وكارگردانی بازگشت.
این تفكیك در شكل كلی خوب است و اتفاقاً برآمده از یك نگاه حرفهای. ولی با نگاهی به سینمای مستند این سالها ـ و حتی تاریخ سینمای مستند ایران ـ درمییابیم بضاعت سینمای مستند ما اجازة چنین تقسیمبندیای را نمیدهد؛ و گذشته از اینكه تعداد فیلمهای بلند مستند آنقدر كم است كه اصلاً در میان آثار دیگر به چشم نمیآید، تهیهكنندة همة آنها ـ با چند استثنا ـ دولتی است و اغلب كارهای تلویزیونی هستند. به همین دوره برگزاری هم كه نگاه كنیم، تنها پنج فیلم از بیستوپنج فیلم راهیافته به مسابقه، بلند نامیده میشود. از آن میان، سهتا محصول مركز گسترش سینمای مستند و تجربی است و یكی تولید مركز مستندسازی سیما. در واقع تنها یك فیلم، برآیند حضور بخش خصوصی است؛ و این برای جشن خانة سینما، كه اصلاً شكلگیریاش بر دوری از نگاه و جشن و جشنوارههای دولتی استوار بوده، نوعی نقض غرض است. ضمن اینكه بر اساس همین تقسیمبندی بیش از شصت دقیقه و كمتر از آن ـ كه امسال در نظر گرفته شد ـ سه فیلم از پنج فیلم در مرز این تفكیك قرار دارند: دوتا 65 دقیقهای و یكی 61 دقیقهای.
با توجه به تعداد كم فیلمهای بلند، این تقسیمبندی اصلاً به نفع دیگر فیلمها نیست و اعطای جایزه بر مبنای این تفكیك، حقی از فیلمهای كمتر از شصت دقیقه ضایع میكند. اگر به همین نخستین دوره نگاه كنیم، پنج فیلم بلند باید برای یك جایزه رقابت كنند، و بیست فیلم كوتاه هم برای یك جایزه. در واقع، شانس برنده شدن یكی، بیست درصد است و شانس دیگری، پنج درصد.
گذشته از این، اصرار بر اینكه جایزة بهترین فیلم را باید تهیهكننده دریافت كند نه كارگردان، نشانة نشناختن فضای مستندسازی در ایران و تفاوت آن با سینمای اكران است. اگر در مورد سینمای بلند داستانی، جایزة بهترین فیلم مترادف است با بهترین تهیهكننده، دلیلش این است كه تهیهكننده از همان ابتدا پای كار حاضر است و همة امور اجرایی را به عهده میگیرد؛ حتی جاهایی كه عملاً یك ریال از خودش خرج نمیكند و یا یك بار هم سر صحنه نمیآید، با انتخاب حامی مالی و مجری طرح حضورش را نشان میدهد. ضمن اینكه در سینمای اكران، تهیهكننده با دخالت و نظارت بر انتخاب عوامل، پا به پای كارگردان حضور دارد. پس طبیعیست كه جایزة بهترین فیلم، سهم ـ و البته حق ـ او باشد.
حالا در سینمای مستند چند نمونة اینگونه سراغ داریم؟ در اینجا معمولاً تهیهكننده قراردادی میبندد با خود كارگردان به عنوان مجری طرح، و كارگردان در قبال فلان مبلغ، فیلمی تحویل میدهد با بهمان دقیقه زمان. یعنی در عمل، تهیهكنندة مستند ـ نه در شكل كلی، كه در اینجا و این روزگار ـ پول میدهد و فیلم تحویل میگیرد. بگذریم كه اغلب تهیهكنندگان مستند، یا كارمند/ تهیهكنندة تلویزیون هستند، یا دفتر تبلیغات و ساخت آگهی دارند، و اساساً از هر دو جریان تهیه و هنر مستند دورند. استثناهای انگشتشمار را فراموش كنید. صحبت از حالوروز عمومی سینمای مستند است. وگرنه ـ به عنوان مثال ـ استثنایی داریم به نام ارد عطارپور، كه تهیهكنندة تلویزیونی است، اما بیشتر فیلمهایش هیچ نشانی از چهارچوبهای تلویزیونی ندارد، و اتفاقاً به دلیل شناخت مناسب از مستندسازی، درست مثل تهیهكنندة سینمای اكران ـ آن هم از نوع هالیوودیاش ـ بر همة اجزا نظارت دارد.
نكتة دیگری كه تفاوت را بیشتر نشان میدهد، خرید فیلم مستند آماده توسط شخصیت حقیقی یا حقوقیایست كه پول میدهد و نام خودش را در تیتراژ فیلم آماده، به عنوان تهیهكننده ثبت میكند. این ماجرا معمولاً در سینمای اكران اتفاق نمیافتد، و تعداد فیلمهای فروختهشده به این شیوه، آنقدر كم است كه بهراحتی میتوان نادیدهاش گرفت. حالا وقتی كارگردان زحمت تهیه و مشكلات تولید را بر دوش داشته و ـ در اغلب موارد ـ لنگلنگان و با سختی كار را به سرانجام رسانده، و در نهایت به دلیل نبود بازار مناسب و محلی برای عرضه، فیلم را به دیگری داده، آیا آن دیگری باید جایزة «بهترین فیلم» را دریافت كند؟
اشكال دیگری كه در جشن مستند خودش را به رخ میكشید اما بیش ـ و پیش ـ از همه متوجه آییننامة جشن است، حضور افرادیست كه ـ به شكل همزمان ـ خودشان از اعضای انتخاب یا داوری هستند و فیلمشان در مسابقه. بر اساس آنچه توسط دبیر و مدیر اجرایی جشن امسال و رییس هیأتمدیرة خانة سینما در نشست مطبوعاتی ـ و در حضور داوران و اعضای انتخاب ـ گفته شد، این هیچ تضادی با آییننامة جشن ندارد و هیچ نكتة منفیای متوجه این افراد نیست. حتی یكی از اعضای هیأت انتخاب كه فیلم خودش هم انتخاب شده، در پاسخ به این شبهه توضیح داد كه زمان نمایش فیلم خودش و یكی دیگر از اعضا كه وضعیت مشابهی دارد، نهتنها در جلسه حاضر نبودهاند، كه حتی به فیلم خودشان رأی منفی دادهاند. با این حال، هرچند بر اساس آییننامه مشكلی نبود، اما این ماجرا به سكوت نگذشت و انعكاسهای منفی پیدا كرد و به مطبوعات كشیده شد.
متأسفانه این امر بدیهی كه هر كس به هر شكلی به هر اثر مورد ارزیابی ربط پیدا میكند نباید از اعضای انتخاب یا داوری باشد، چند سالی هست كه نادیده گرفته میشود. جشن سینما هم اتفاقاً ركورددار این جریان است. استدلال مسئولان جشن هم مربوط میشود به بضاعت سینمای ایران، و اینكه مثلاً چند نفر صدابردار در كل سینمای ایران هستند، و چند نفر از آنها در یك سال درگیر هیچ پروژهای نیستند، و چند نفر از آنها...؟ البته استدلال پذیرفتنیتر مسئولان این است كه امسال رأیگیری به شكل كتبی و بلافاصله پس از تماشای فیلم انجام میشد و همان موقع نظرها در یك پاكت دربسته تحویل داده میشد. تعداد بالای داوران جشن امسال خانة سینما در حوزة داستانی بلند (110 نفر) و این شیوة كتبی و عدم امكان بحث و تبادل نظر، خودبهخود، این ماجرا را كمرنگ میكند. اما به هر حال حذف نمیشود.
ولی ماجرای مسابقة مستند متفاوت است. هم تعداد داورها كمتر است (سی نفر)، هم فیلمها ـ اغلب ـ دیده نشدهاند، و هم اینكه بضاعتش آنقدر هست كه هر سال بتوان از میان افراد مناسب برای داوری، كسانی را انتخاب كرد كه فیلمی ارائه نداده باشند. با این حال، وقتی هیأت انتخاب، فیلمها را اعلام کرد، دو نفر از چهار نفر، خودشان فیلم داشتند؛ و هنگامی كه فهرست داوران را اعلام كردند، دیدیم سهتا از فیلمها هم فیلم آنهاست. خوشبختانه هر پنج نفر، از نامهای شناختهشده بودند و فارغ از شور و شوق تازهواردان برای حضوری دیگر. پس بهترین كار این بود كه خودشان كنار بكشند. پیروز كلانتری این كار را كرد و فیلمش ماند و خودش رفت. فرهاد ورهرام و محمد رسولاف كه از اعضای انتخاب بودند، تمایل به حضور داشتند و ورهرام با توضیح در نشست مطبوعاتی از حضورشان دفاع كرد. محمد شیروانی هم كه فیلمش را تهیهكننده به جشن فرستاده بود و همان روز اول میخواست فیلمش از مسابقه حذف شود، پس از حرفهای مسئولان جشن ـ ظاهراً ـ نظرش برگشت و دیگر چیزی نگفت، ولی بعداً درخواست كرده بود اگر فیلمش نامزد جایزه شد كنار گذاشته شود.
به جرأت میتوان گفت هر پنج فیلم، از بهترین مستندهای جشن بود، و از بهترین كارهای این سالها. ولی به هر حال، مخاطب بیرونی كه در جریان آییننامة جشن خانة سینما و تعداد داوران و چگونگی قضاوت كتبی و حتی رأی منفی هیأت انتخاب به فیلم خود نیست؛ او فهرست آدمها را میبیند و فهرست فیلمها را. و این دو را كه كنار هم میگذارد و به تشابه میرسد، آن وقت فكرهای خوبی نمیكند. حتماً به خاطر دلایلی از این دست است كه در همه جای دنیا قاعده و قانونی در نظر گرفتهاند برای پرهیز از اینگونه تداخلها و تشابهها.
البته جالب بود كه مسئولان جشن هم با وجود اصرارهای اولیه، مجبور شدند در آخر كار نظرشان را اصلاح كنند. رأیها شمرده شده بود و نتیجه اگر اعلام میشد، انعكاسهای بیرونی بسیار بدی به دنبال داشت. پیشاپیش مشخص بود چه گفته و چه نوشته خواهد شد. پس تكاپو آغاز شد و توصیة مسئولان جشن به انجمن تا از این دوستان خواسته شود فیلمهایشان را بیرون بیاورند. این گونه بود كه این اتفاق افتاد، پس از پایان داوری؛ و این یعنی بیاحترامی به نظر كسانی كه بهترینها را انتخاب كرده بودند. بیش از همه هم فیلم خوب باد دبور ساختة محمد رسولاف مورد ظلم واقع شد. با حذف این فیلمها، طبیعی بود كه فیلمهای دیگری بالا بیایند.
این مسأله به بخش فیلمهای كوتاه لطمه نزد، ولی داوری فیلمهای بلند مستند را دستخوش ماجرای عجیبی كرد كه نامش هرچه باشد، دیگر رقابت نیست. در بخش فیلمهای بلند، فیلم باد دبور بنا به توصیه، و فیلم لیلی كجاست؟ به درخواست كارگردانش از جشن كنار گذاشته شد. با این حساب ماند فقط سه فیلم برای تصاحب دو جایزه. از این سه، یكی تلویزیونی است و بجز بخش انتهایی، اصلاً جذابیت حضور در جشنواره و رقابتهای اینچنینی را ندارد؛ پس طبیعیست كه در همان نگاه اول كنار گذاشته شود. میماند دو فیلم بلند و دو جایزه. خب، آیا این رقابت است؟ اینكه میگویم، اتفاقاً هیچ ربطی به خود فیلمها ندارد؛ مثلاً تهران انار ندارد كه برندة یكی از این دو جایزه شد، فیلم خوبیست. صحبت از شرایط نامناسب و فضای دور از رقابت است. كاش محمد رسولاف همان ابتدا خودش را كنار میكشید و فیلم خوب انتقادیاش در مسابقه میماند. آن وقت میشد توصیة مبنی بر حذف را به حساب انتقادی بودن فیلم گذاشت. ولی حالا كه خودش در آخرین مرحله به توصیه تن داد و درخواست حذف كرد، دیگر نمیتوان به شنیدهها تكیه كرد.
به هر حال، اولین سال برگزاری مسابقة مستقل مستند جشن سینما با تلاش و كوشش بسیار سپری شد و امید به آینده باقیست. امیدی مبنی بر برگزاری بهتر، و مهمتر از هر چیز، اصلاح آییننامة این جشن.
ماهنامه فیلم- مهر 1386