فیلم ها



 
 
«آزادی در مِه»، در دلِ سفر پرماجرای آمریکا، در سال هشتادوشش ساخته شد؛ بی آن که اصلا تصمیمی از قبل در میان باشد. ساختار فیلم هم بر همین اساس شکل گرفت: مواجههٔ یک مسافر با زنِ ساکنِ پیاده‌روی روبه‌روی کاخ سفید که کارش اعتراض به جنگ‌طلبی آمریکاست.
 
*****
 
در ادامهٔ «لطف»های پیش از سفر، بازگشت به تهران هم برابر شد با ضبط گذرنامه و معرفی به دادگاه انقلاب و.... آن‌قدر هم خطرناک بودیم که دو نهاد پی‌گیرِ ورودمان شده بودند و دو دستور به فرودگاه رسیده بود. حالا ما بودیم و دو مامور؛ هر دو هم قرار بود گذرنامه‌مان را بگیرند. ولی خب ما فقط یک گذرنامه داشتیم! برخورد بد در فرودگاه واشنگتن و پرواز طولانی و توقف چندساعته در استانبول و نیمه‌شب رسیدن و کشاندنِ ما از این اتاق به آن اتاق تا تکلیف مشخص شود و... آخر سر، صبح که مدیران اصلی آمدند، فکری به ذهن یکی‌شان رسید و گذرنامه را گرفتند و تحویل نهادِ اول دادند و از آن‌ها رسید گرفتند، بعد آن رسید را به نهادِ دوم دادند و برای این رسید، از آن‌ها رسیدِ دیگری گرفتند، بعد این رسیدِ دوم را دادند به ما! 
 
*****
 
مثل همیشه فیلمِ خودم را ساخته بودم و حرف خودم را زده بودم. مثل همیشه هم فیلمم را دادم ارشاد تا مجوز بگیرم برای بهتر دیده شدنش. هم‌زمان هم یکی از دوستان فیلم را به مدیران «پِرِس‌تی‌وی» رساند. بعد از مدتی، هم ارشاد جواب رد داد و هم تلویزیون. بعدها البته کار به اعلام «اصلاحیه» از سوی ارشاد رسید: کلمۀ ناشایستی که متاسفانه عادت داده شده‌ایم به جای واژۀ «سانسور» به کار ببریم!
سرانجام بیست‌وپنج مورد حذفی اعلام شد، که یکی‌اش نزدیکِ دو دقیقه بود و آن یکی سی ثانیه و... خود فیلم هم البته نوزده دقیقه بیش‌تر نبود! نتیجهٔ پی‌گیری و البته هم‌راهیِ یکی از مدیران خوش‌نام، چند تغییر کوچک بود که به حرف اصلی لطمه نمی‌زد و با «تعامل»(!)، فیلم سرانجام در سال نود مجوز گرفت. یک سال بعد دی‌وی‌دی‌اش به بازار آمد و بعدا از بی‌بی‌سیِ فارسی هم پخش شد. 
 
*****
 
برخی مخاطبان بی‌بی‌سی معترض بودند که فیلم در راستای اهداف و اصلا «تولید» جمهوری اسلامی است؛ در حالی که همان موقع، دو نفر از مدیران تلویزیون و ارشاد چنین نظری داشتند: «داری نشون می‌دی یه نفر رفته روبه‌روی کاخ سفید چادر زده و چند ساله صبح تا شب به آمریکا فحش می‌ده. فحش می‌ده مهم نیست؛ مهم اینه که تو داری نشون می‌دی اون‌جا آزادی هست!»
 
 
 
ناصر صفاریان