سازش و سازگاری
ناصر صفاریان
این نوشته، نه لزوما نظر انجمن مستندسازان و عضو هیات مدیره و سخنگوی این انجمن كه نظر شخصی نویسنده است به عنوان فردی كه در جریان موضوعهای مورد اشاره بوده.
***
با روی كار آمدن مدیران جدید سینمایی و پیش از آنكه مدیر جدید مركز گسترش سینمای مستند انتخاب شود، نگرانیهایی میان اغلب مستندسازان شكل گرفته بود؛ نگرانی از ایجاد شرایط بدتر و بستهتر از قبل و آمدن آدمهایی كه همه چیز را براساس نگاه خودشان از نو بنا كنند. انجمن مستندسازان این نگرانی را به عنوان صنف در دل خود میدید و به جز نامه مشتركی كه با انجمن تهیهكنندگان مستند به معاون سینمایی نوشت، در دیداری با مدیر جدید مركز گسترش بهبیان نقطه نظر خود پرداخت. آن جلسه به هیچ نتیجه خاصی نرسید و مدیر جدید وعده داد در فاصله دو هفته با آمادگی اطلاعاتی بیشتر، جلسهای جدید برگزار شود و درباره جزئیات هر تعامل و تفاهم (احتمالی) صحبت كنیم. آن زمان هنوز به نیمه دیماه 88 نرسیده بودیم ولی انتظار انجمن برای خبر مركز و جلسه بعدی همین طور ماند و ماند و ماند.
در این میان، نه فقط این بیخبری و بیتوجهی كه ماجراهای دیگری هم رخ داد. نامه مشترك به معاون سینمایی همچنان بیجواب ماند و مدتها بعد در پاسخ به خبرنگاری كه جویای آن شده بود این جواب داده شد كه قرار نیست به هر نامهای پاسخ داده شود. این حرف نه از جانب روابط عمومی و ریاست دفتر و یكی از اطرافیان كه از سوی شخص اول سینمای كشور به زبان آمده بود؛ در حالی كه آن نامه «هر نامهای» نبود و خواستهها و نقطه نظرات دو صنف مهم را مطرح میكرد. پس از آن هم مدیر جدید مركز در سخنانی «معنادار» اشاره كرد مستندسازان را در انجمن مستندسازان خلاصه نمیداند و مركز گسترش با همه مستندسازان مراوده خواهد داشت. این سخن بهخودی خود خوب، اما هر شنوندهای را به فكر میانداخت كه معنای پنهان این حرف، جز نادیده گرفتن صنف مهم مستندسازان چه میتواند باشد؟ چراكه پیش از این هم روابط مركز و مستندسازان تنها به اعضای انجمن محدود نمیشد، ولی این مساله آنقدر عادی و بدیهی بود كه نیازی به اعلام و تاكید نداشت.
آغاز نشستهایی با تعدادی مستندساز- آن هم با عنوان نشست تخصصی- نكته دیگری بود كه در پس ظاهر مثبت و ایجاد ارتباط دوسویه میان مدیران جدید و مستندسازان، باز هم چیز دیگری را به ذهن متبادر میساخت؛ اینكه این ارتباط میان مركز و اشخاص است و نه مركز و صنف ، و اینكه كمتر عضو شاخصی از میان اعضای انجمن به این جلسات دعوت میشد.
اغلب اعضای حاضر در این نشستها از میان آنهایی انتخاب میشدند كه سال گذشته دور جشنواره «سینما حقیقت» را خط نكشیده بودند. درواقع گزینش از میان غیرمعترضان صورت میگرفت. بگذریم كه چهرههای جوان و كمتر آشنا مخاطب حرفهای جدید میشدند و نسلهای قبلی تعدادشان در قیاس، بسیار كمتر بود.
تازهكاری و جوانی نه اینكه بد باشد ولی وقتی كفه ترازو را به این سمت سنگین میكند عجیب به نظر میرسد، تا جایی كه مثلا در دیدار مدیر جدید با فیلمسازان زن، تعداد نامهای شاخص و آشنا آنقدر كم بود كه جای خالی و عدم حضور چهرههای باسابقه، سوالبرانگیزیاش را بیشتر به رخ میكشید. این حق طبیعی دعوتكنندگان بود كه هر كس را میخواهند دعوت كنند و اصلا بحثی در آن نیست، ولی آیا اینگونه دعوت معنای خاصی در نادیده گرفتن بخش عمده مستندسازان نداشت؟
اتفاق دیگر تمدید نشدن تفاهمنامهای بود كه در زمان مدیریت سابق مركز با انجمن مستندسازان امضا شده بود و براساس آن همكاریهای مشتركی صورت میگرفت؛ از جمله مشاركت مركز گسترش در اموری مانند برگزاری كارگاههای آموزشی، نمایش فیلمهای مستند و... دردوره جدید قسط آخر تفاهمنامه پیشین پرداخت شد و تمام. حتی پیش از پایان آن هم بندهای آشكار و بینیاز از تفسیری مثل نمایش فیلمهای مركز در برنامههای صنفی انجمن، در اجرا دچار مشكل شد و جز یك فیلم هیچ یك از تولیدات – حتی مشاركتی – مركز اجازه نیافت در نمایشهای هفتگی انجمن مستندسازان روی پرده برود. این مشكل حتی با رایزنیهای مختلف و مذاكراتی كه ابتدا نظر مثبت و قطعی مسؤولان مركز را جلب میكرد هم به نتیجه نرسید، تا آنجا كه نمایش دو فیلم، تنها چند ساعت پیش از اكران منتفی شد و مدیران مركز هیچ نیازی به تعامل موقت برای نمایشی كه قبلا اعلام شده بود و تماشاگرانش آمده بودند، حس نكردند. همه اینها در كنار هم، انجمن را به این نتیجه رساند كه ظاهرا كشتی بان را سیاستی دیگر آمده و اساسا سیاست این است كه صنف جدی گرفته نشود، پس هر تلاشی بینتیجه خواهد ماند. البته از آن سو هم خبر میرسید كه مصاحبههای رئیس هیات مدیره انجمن در نقد سیاستهای مركز ، راه را بر هر تعامل و تفاهمی میبندد و این فضاسازی رسانهای اصلا آرامشی برای هیچ حرف و سخنی باقی نمیگذارد.
***
آنچه رسیدن اعضای هیات مدیره انجمن مستندسازان به این نتیجه و این نگاه را موجه جلوه میداد، سیاستهای كلان معاونت سینمایی بود و آنچه فراتر از مدیریت مركز گسترش اتفاق میافتاد؛ به ویژه آنجا كه معاون سینمایی رودربایستی و حفظ ظاهر چند ماهه را كنار گذاشت و به صراحت اعلام كرد میان معاونت و خانه سینما مشكل وجود دارد و این گونه نمیتوان كار كرد و آنها باید خودشان را عوض كنند. با توجه به اینكه خانه سینما چیزی نیست جز محل تجمع صنوف، این خودش آشكارترین پیام بود برای هر صنف و هر تشكلی در سینما.
***
در این بین دستورالعمل عجیب و محدودیتزای معاونت سینمایی درمورد حضور فیلمهای ایرانی در خارج از كشور هم وجهه دولتی و غیرصنفی مركز گسترش را افزایش داد. پس از سالها حضور فیلمهای كوتاه و مستند در جشنوارهها و مجامع سینمایی جهان و افتخاری كه آفریدهاند بدون اینكه مشكل خاص و نكته جدیدی پیش آمده باشد، این بخشنامه موجب حیرت و اعتراض فیلمسازان شد. اجرای این دستورالعمل از سوی معاونت سینمایی به مركز گسترش سپرده شد و مركز دولتی بار دیگر در مقابل مستندسازان مستقل قرار گرفت؛ چراكه این بار وجه نظارتی و به تعبیر سرراستترش سانسورگرانه پیدا كرده بود. البته مدیر مركز در گفتوگویی اعلام كرد كه جایی برای نگرانی فیلمسازان وجود ندارد و این دستورالعمل موجب محدودیت نمیشود و تنها نوعی ضابطهمندی ارسال فیلم به خارج از كشور است.
به هر حال این دستور عجیب تاكنون به مرحله اجرا نرسیده و بعید است با توجه به حجم بالای اعتراض سینماگران، جنبه عملی و عینی بهخود بگیرد؛ به ویژه كه تعداد بسیار زیاد فیلمهایی كه باید مورد بازبینی قرار گیرد و نیرو و بودجهای كه باید صرف این امر شود، غیرعملی بودن آن را از همین ابتدا نشان میدهد. تاكنون هم رفتار مدیران مركز بهگونهای بوده كه حساسیت خاصی در این زمینه ایجاد نشود و اعتراض جدیدی شكل نگیرد. در واقع به نظر میرسد قرار نیست مدیران مركز فیلمهای مستقل را با محدودیت جدیدی روبهرو سازند.
***
بعضی دوستان كه دلشان بیشتر با سیاستهای ارشاد است، ریشه اختلاف را در تحریم جشنواره «سینما حقیقت» در سال گذشته میدانند و براساس منطق خود به معاونت سینمایی حق میدهند با صنوف به طور عام و با مستندسازان به صورت خاص، مشكل داشته باشد. این عده كه به خوبی از نتایج نادیده گرفتن این جشنواره از سوی مستندسازان و به تبع آن تماشاگران آگاهند، اعتقاد دارند دولت حق دارد دلچركین باشد و پاسخ آن ضربه مهم و جدی را بدهد. حتی یكی میگفت مثل این است كه شما مشت زده باشید و توقع دوستی و مهربانی هم داشته باشید. در حالی كه اصلا این طور نیست؛ چراكه آن تحریم سال قبل از جمع شدن اقدامهای فردی شكل گرفته بود و گذشته از بحث درستی یا نادرستی آن، هیچ ربطی به انجمن مستندسازان و یك صنف بهخصوص نداشت كه حالا بخواهد از سوی یك مركز دولتی به آن پاسخ داده شود. ضمن اینكه به سیاق جملهای كه حالا دیگر كلیشهای به نظر میرسد و هر رئیسجمهور جدیدی به زبان میآورد، میتوان بر این باور نادرست خط كشید. هر رئیس دولتی در همان نخستین نطق خود تاكید میكند كه فقط رئیسجمهور كسانی نیست كه به او رای دادهاند، بلكه آماده خدمت به همه است. این واژه «همه»، تاكیدش و اصلا معنایش متوجه همان كسانی است كه مخالف بودهاند.
پس اگر این اعتقاد ریشه در واقعیت داشته باشد و مدیران سینمایی معتقد به پاسخ اینچنینی باشند، نوع نگاهشان از پایه و اساس اشتباه است. البته به عنوان یك شهروند بسیار خوشبینم كه اینگونه نیست و گمان نمیكنم این طرز فكر طرفداران زیادی میان مدیران داشته باشد.
***
سرانجام چند هفته پیش، بعد از آن وعده عملی نشده ابتدای دیماه سال قبل، مدیران مركز گسترش به گفتوگو با هیاتمدیره انجمن مستندسازان نشستند. بنابر سنت ایرانی دید و بازدید، این نشست را میتوان بازدید مدیران مركز دانست؛ چراكه این بار آنها به خانه سینما آمدند و ملاقات در دفتر انجمن برگزار شد.
این جلسه را میتوان نقطه عطف مهمی در مراوده مدیران جدید مركز با انجمن مستندسازان دانست؛ جلسهای كه طرفین با صراحت كامل حرفهای خود را رو به یكدیگر گفتند و تمام تلاش بر این بود كه آنچه مشكل واقعی است و آنچه سوءتفاهم، همه و همه مورد بحث قرار گیرد. این نشست مفصل چندساعته اگرچه گاهی از سر صراحت به تندی هم كشید، خوبیاش در دو چیز بود؛ یكی اینكه آخرش به تفاهم و تعامل و تبادل و اینگونه امور رسید و دیگر اینكه چیزی در دل طرفین نماند و هر چه بود به زبان آمد. حاصل این دیدار كه البته بخشی از آن به رایزنیهای چند روز قبل برمیگشت، دو گام مثبت و دو پیش قدمی ارزشمند مركز گسترش بود؛ یكی مشاركت مالی در كارگاه آموزشی «از ایده تا متن» كه توسط انجمن برگزار میشد و دیگر اختصاص بودجهای برای ساخت فیلم بعدی محمدرضا مقدسیان. وعده تهیهكنندگی فیلم جدید این مستندساز باسابقه در جلسه بزرگداشت او كه توسط انجمن و سایت «و مستند» برگزار میشد اعلام شد، آن هم توسط خود مدیر مركز كه در مراسم حضور یافته بود.
این قدمهای رو به پیش و این آغاز تفاهم و تبادل در هر كجا كه ریشه داشته باشد ارزشمند است و شایسته توجه؛ حتی اگر نوعی انجاموظیفه تلقی شود و بنا بر نظری، تنها بخش كوچكی باشد از كارهایی كه مركز باید انجام دهد. ولی بیتعارف و با درنظر داشتن شرایط موجود و تغییرات رخ داده در فضای كشور نباید به اینگونه «باید»ها – كه میدانیم فقط روی كاغذ است – دل خوش كرد. از اینروست كه این اقدام مركز درخور توجه است.
در جایی از فیلم مستندی كه مهرداد شیخان درباره نصرت كریمی ساخته، این هنرمند بزرگ به نكته مهمی اشاره میكند؛ به تفاوت دو مقوله كه اغلب در جامعه ما اشتباه گرفته میشوند: سازش و سازگاری. سازگاری، وفق پیداكردن با شرایط است و با آنچه موجود است؛ بیآنكه بخواهی پا روی اعتقادات بگذاری و خودت را عوض كنی، ولی سازش اصلا با نادیده گرفتن اعتقاد عجین است و گریزی از آن نیست.
آنچه باید در رابطه میان انجمن مستندسازان سینمای ایران و مركز گسترش سینمای مستند مورد توجه قرار گیرد، تكیه بر مقوله «سازگاری» است. هر دو طرف از تفاوت مواضع یكدیگر باخبرند و قرار هم نیست بیهوده از یكدلی و یكرنگی صحبت شود. این سو نظری وجود دارد و آن طرف هم طرز فكری كه اتفاقا، خیلی هم به یكدیگر نزدیك نیست . حالا اگر در مسالهای مشترك و حتی در جایی كه تعارضی نیست بتوان همكاری كرد و به تبادل رسید، چرا كه نه؟
این اتفاق مثبت از آن چیزهایی ست كه باید به آن دل خوش داشت؛ چراكه پای منافع یك صنف و كلیت سینمای مستند ایران در میان است، نه مدیران مركز و هیات مدیره انجمن. ولی به همان شرط «سازگاری»، كه اگر بنا به «سازش» باشد، نه دوامی در آن هست و نه ارزشی.تكلیف امر بیدوام و بیارزش هم پیشاپیش معین است.
همشهری ماه- تیر 1389