نوشته ها



دوران اعتدال

ناصر صفاریان
 


بر خلاف آن چه به نظر می رسد، اعتدال همیشه چیز خوبی نیست. بسته به موضوع و موقعیت، گاهی تضاد و دو قطبی شدن ماجرا و شخصیت ها بیش از اعتدال به کار می آید و – اتفاقا – عدالت واقعی همیشه در اعتدال حاصل نمی شود.نمونه اش در عرصه سینما می شود فیلم های زنانه تهمینه میلانی و تمرکز او بر موضوع ها و نگرش زن مدارانه. به شکل خاص هم می توان به «واکنش پنجم»، «زن زیادی»، «تسویه حساب» و به ویژه «دو زن» اشاره کرد که در فضایی دو قطبی و سیاه و سفید به دفاع از حقوق زنان می پردازد.
فارغ از بحث ساختاری که فیلم های خوب و بد این دوره فعالیت را کنار هم قرار می دهد، در تمام آثار این بخش از فیلم سازی میلانی، با موضوع های واقعی و قابل بحث روبه روییم. در واقع، او به سراغ موضوع هایی می رود که به خودی خود – به دلیل خشونت و سیاهی – قطب های متضاد خیر و شر را در خود دارد و برآمده از ظلمی تاریخی است. نوع نگاه فیلم ساز هم که در کنار شخصیت زن داستان می ایستد، نوع روایت را به سویی می برد که ما به یکی دل بدهیم و به یکی نه. این ها در کنار هم، می شود همان سینمایی که با اعتدال کاری ندارد. چرا که اساسا، محتوا و چار چوب کلی اش بر دو قطبی بودن بنا شده.
با «سوپراستار» دوره جدید فیلم سازی میلانی آغاز می شود و پس از این فیلم که در حکم نوعی مقدمه است، به «یکی از ما دو نفر» می رسیم. در «سوپراستار» شخصیت اصلی یک مرد است، اگر چه شخصیت مهم و کلیدی یک زن است که نقطه ثقل نگاه فیلم ساز می شود. ولی در فیلم جدید، دنیای زنانه دوباره با یک شخصیت زن اصلی جان می گیرد.
ویژگی دوره جدید، رو آوردن به نوعی اعتدال است، آن هم از نوع مثبتی که از واقعیت داستان می آید. حالا دیگر آن تند و تیزی – پیشین – وجود ندارد و همه چیز نرم تر و آرام تر رخ می دهد، حتی زمانی که پای تنش و برخورد در میان است. اگرچه تغییر سن فیلم ساز و این واقعیت را که انسان ها با پشت سر گذاشتن سال ها و تجربه ها، آرام تر و معتدل تر می شوند نمی توان نادیده گرفت، ولی دلیل اصلی را باید در جای دیگری جست.
در این دو فیلم آخر، فیلم ساز همچنان نگاه زنانه و زن گرای خود را حفظ کرده، ولی موضوع انتخابی اش – لزوما – زنانه / مردانه نیست. به این ترتیب به اقتضای داستان، از قطب بندی و رو در رویی به شیوه آثار قبلی فاصله می گیریم و فضا سازی و شخصیت پردازی بر اساس دنیای جدید فارغ از خط کشی – آشکار – شکل می گیرد. پس دیگر تقابلی از جنس سابق در میان نیست و به اعتدال می رسیم. همان طور که در دیگه چه خبر و کاکادو هم فضای مثبت/ منفی و خط کشی شده ای نمی بینیم.
همین که در فیلم های قدیمی تر و اولیه میلانی هم چنین نگاهی وجود ندارد، ثابت می کند که دنیای فیلم براساس دنیای داستان بنا می شود و میلانی به اقتضای قصه، فضایش را طراحی می کند نه آن طور که برخی مخالفان سینمای او ادعا می کنند بر اساس نوعی ایدئولوژی از پیش تعیین شده و یکسان برای تمامی آثار.
تفاوت هم در این است که دنیای معتدل میلانی در آن دو فیلم قدیمی، به فانتزی محدود است و حالا به گستره واقعیت موجود. در این میان، آن چه می ماند، واقعیت متفاوتی ست که جایی به رویایی و تندی پهلو می زند و جایی دیگر به اعتدال.این نکته هم نه در تغییر نگاه، که در تغییر انتخاب تهمینه میلانی ریشه دارد. در واقع او به داستان های متفاوتی رو آورده. داستان های متفاوتی که از طبقه متفاوت، و مشکلاتی متفاوت می آید. از سر همین تفاوت هم شخصیت پردازی و فضا سازی متفاوتی حاصل می شود.
در دوره جدید، داستان ها در طبقه مرفه جامعه می گذرد، شخصیت ها موقعیت اجتماعی بالاتری دارند و با مشکلاتی از جنس مرگ و زندگی درگیر نیستند و به دلیل زندگی راحت تر و فضای آرام تری که در آن قرار دارند، رفتاری ملایم تر از خود نشان می دهند. زن اصلی «یکی از ما دو نفر» را مقایسه کنید با زن اصلی «دوزن». آن جا زنی را می بینیم مستأصل و درمانده در همه چیز، ولی این جا با زنی طرف هستیم که به دلیل بر و رو و زن بودنش در محیط کار با مشکل رو به روست. مشکلی که اگر چه آزار می دهد، ولی با سر کار نرفتن، دنیای او به آخر نمی رسد.
نتیجه هم آن طور که در این دو فیلم و به ویژه فیلم آخر می بینیم – در مجموع و به طور کلی – بد نیست. یکی از ما دو نفر در چارچوب یک اثر قصه گو که برای تماشاگر سینما رو ساخته شده ، قابل قبول است. به جز فضا سازی و شخصیت پردازی، حالا دیگر میلانی آن قدر سینما بلد هست که مثلا از فیلم برداری یا قاب بندی فیلمش ایراد نگیریم. می ماند تدوین، که نام میلانی را در کنار یک نام غیر مشهور بر خود دارد و می توانسته بهتر از این باشد. شاید اگر بخش هایی از برخی صحنه های طولانی کوتاه می شد و مدت زمان فیلم کم تر بود، با ریتم بهتر و فیلم گرم تری رو به رو بودیم – به ویژه در نیمه اول فیلم.
نقطه قوت اصلی هم – مانند اغلب فیلم های میلانی – انتخاب خوب بازیگران است و بازی های خوب. پس از تجربه های مختلف استفاده از ستاره های زن سینمای ایران در نقش اصلی، این بار میلانی نقش اصلی را به خواهرزاده اش سپرده. پس از حضور او در نقش های مختلف فیلم های قبلی میلانی، حالا می توان نتیجه آموزش و اطمینان فیلم ساز را دید. برای اثری که – به هر روی – برای گفتن یک « حرف » ساخته شده، و اشاره های متعددی به تحصیلات، شغل، کار و حتی اسم دفتر مشترک فیلم ساز و همسرش دارد، چه انتخابی بهتر از یکی از بستگان نزدیک، که از کودکی سر صحنه فیلم های میلانی بوده و ظاهرش هم به کارگردان شباهت می برد؟ این گونه، حدیث نفس و خود بودن و اعتقاد فیلم ساز، بیش تر عجین می شود و این برای سینمای تهمینه میلانی، یک نکته مثبت است.

ماهنامه فیلم- اردی بهشت 1390