نوشته ها



 

 

نام و نان، رانت و رابطه

 

این متن، حاصلِ گفت‌وگو و حرف‌های شفاهی است که بعدا پیاده شده و ویرایش شده. به همین دلیل، لحن مطلب و فضای نوشتاری‌اش کمی متفاوت با یک متنِ از ابتدا نوشته شده توسط بنده است.

ناصر صفاریان

 

مدت‌هاست در  سینمای ایران ، به خصوص بعد از رونق شبکه‌های نمایش خانگی و ساخت سریال‌های مورد اقبال مردم در پلتفرم‌ها، موضوع «پول‌های آلوده و پول‌های کثیف » مطرح شده است و بارها شنیده شده که در سینمای ایران «پول‌شویی» اتفاق می‌افتد. این مسئله خیلی بیش‌تر از دورانی عنوان می‌شود که فیلم‌های سینمایی توسط افراد ناشناس برای نمایش در سالن سینما یا عرضه در سوپرمارکت‌ها ساخته می‌شد و هنوز خبری از وی‌اودی‌ها نبود.

در مقابل، تعدادی از تهیه‌کنندگان سینما نظر دیگری دارند و به صورت رسمی و در مصاحبه‌های‌شان اعلام کرده‌اند که اساسا در سینمای ایران پول‌شویی نداریم. دلیل‌شان هم این است که کل گردش مالی سینمای ایران را با حوزه‌های اقتصادی دیگر مثلا ساخت یک برج تقریبا معمولی و نه چندان عجیب و غریب در تهران مقایسه کنیم تا متوجه شویم اصلا با عدد و رقم قابل توجهی روبه‌رو نیستیم. آن‌ها تاکید دارند که اساسا گردش مالی در سینمای ایران، در حد و اندازه پول‌شویی نیست. البته این قیاس درست است و اقتصاد سینمای ایران در مقایسه با اقتصاد بخش‌های دیگر، بسیار ضعیف‌تر و کم‌بنیه‌تر است و این مساله حتی درمورد فیلم‌های پرفروشی که اتفاقا تهیه‌کننده از جیب خودش سرمایه گذاری کرده و فیلم پرفروش شده هم صدق می کند. طوری که این تهیه‌کننده اگر همین سرمایه را در جای دیگر با شکل دیگر قرار می‌داد و به گردش می‌انداخت، با احتساب زمان رسیدن به سود در سینما و مدتی که تغییرات اقتصادی رخ می‌دهد، قطعا و حتما  سود بیش‌تری نسبت به سینما نصیبش می‌شد. این را نه می‌توان کتمان کرد و نه می‌توان در معادلات و محاسبات سینمای ایران در نظر نگرفت .

اما اگر در جای‌گاه افرادی باشیم که بیرون از سینما نشسته‌اند و  وضعیت را نگاه می‌کنند، پرسش‌هایی پیش می‌آید:

طبق جدول نمایش و اعلام فروش رسمی فیلم‌ها، با اغماض و خوش‌بینی بسیار، شاید کم‌تر از ده درصد آثار ساخته شده در هر سال توانسته‌اند سرمایه خود را برگردانند و تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران خود را با سود نسبی روبرو کنند؛ با این حال، چرا بقیه تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران اعلام ورشکستی نمی‌کنند؟ چه‌طور با این ضرری که داشته‌اند و دارند، هم‌چنان به فعالیت مشغولند؟ چه‌گونه می‌شود یک فیلم بخش اندکی از هزینه تولیدش را هم برنگرداند، ولی تهیه‌کننده همین فیلم در حال ساخت اثر بعدی خود باشد؟ مثلا در همین ماه‌های گذشته، در بخش خصوصی، فیلمی از یک کارگردان مشهور با تهیه‌کننده‌ای شناخته‌شده و پرکار، در سالن‌های سینما اکران شده و نمایش آن‌لاین هم داشته و اصلا موفق نبوده در فروش؛ پس از اکران هم خودشان اعلام می‌کنند توقع فروش بالایی نداشتیم از ابتدا!

خب هر مخاطبی با عقل سلیم چه فکری می‌کند؟ در کدام اقتصاد و در کجای دنیا، تهیه‌کننده یک کاری را انجام می‌دهد ولو با سرمایه دیگری، در حالی که می‌داند سودی در آن نیست و با شکست روبه‌رو می‌شود؟ جواب مشخص است؛ سود در جای دیگری‌ست!... فارغ از این که اصلا دنبال این باشیم که بدانیم برای سرمایه‌گذار یا تهیه‌کننده، پول‌شویی در ابعاد کمی  در سینمای ایران رخ داده است یا نه!

 این اتفاق را می‌توان به پیش‌زمینه و بستر خاص سینمای ایران در چند سال گذشته مربوط دانست: در این سال‌ها تهیه‌کنندگان به دلیل صف طولانی اکران و به دلیل این که اکران آن‌لاین آثار دروی‌اودی‌ها شرایط خاصی دارد و همه فیلم‌ها از سوی پلتفرم‌ها چنین امکانی پیدا نمی‌کنند، اصلا به نمایش اثر کاری ندارند و فقط در کار تولید هستند و بس! در این سال‌ها برخی آثار ویدئویی به غیر از مسیر اکران «هنر و تجربه» که آن هم مثل دوره شروعش موفق نیست، با لطایف‌الحیلی به دنبال پروانه نمایش سینمایی هستند و تعدادی از این آثار به صف اکران اضافه می‌شود. ضمن این که در نظر داشته باشیم شرایط ساده‌تر فیلم‌سازی از نظر تجهیزات و امکانات تولید، تعداد فیلم‌سازان جوان را بسیار بیش‌تر از قبل کرده و این یعنی افزایش بیش‌تر تولید و طولانی‌تر شدن صف نمایش.

در چنین شرایطی، خیلی از تهیه‌کنندگان درصدد برآمده‌اند که سود خود را از جای دیگری غیر از نمایش و اکران به دست بیاورند. در حال حاضر، این تفاوت عمده سینمای ما با سینمای دنیاست. به غیر از معدود تهیه‌کنندگانی که از پول خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، بقیه یا با حمایت بخش دولتی به ساخت فیلم اقدام می‌کنند یا سرمایه را از افراد پول‌داری تامین می‌کنند که اسم‌شان اسپانسر است ولی تعریف درست اسپانسر را ندارند و برخی‌شان در همان دایره پول‌های مشکوک قرار می‌گیرند. این تهیه‌کنندگان واقعی و استثنا استثنا استنثایی هم که روزبه‌روز تعدادشان کم‌تر شده، در گذر زمان سعی می‌کنند سود حاصل از فروش فیلم‌شان را در حوزه‌هایی غیر از سینما سرمایه‌گذاری کنند. آن‌ها کم‌تر ریسک دوباره می‌کنند تا تمام برگشت سرمایه خود را دوباره وارد سینما کنند و تلاش‌شان می‌رود به سمت ساخت‌وساز یا  مثلا شراکت در یک کارخانه تولید موادغذایی یا ... تا بتوانند سرمایه خود را حفظ کنند و باز هم با اتکا به پول خودشان در سینمای ایران فیلم بسازند. خب این اصلا چیز بدی نیست و از نگاه درست اقتصادی ریشه می‌گیرد.

اما در حال حاضر، وضعیت غالب این است که به غیر از این موارد استثنایی، بسیاری به این شیوه متصل شده‌اند که باید سود را در تولید به دست آورد و نمایش چیز مهمی نیست. برخی تهیه‌کنندگان اصلا همه چیز را تعطیل کرده‌اند و با اجاره کارت تهیه‌کنندگی و ثبت اسم‌شان در مراحل اداری تولید فیلم در وزارت ارشاد، امورات شان می‌گذرد و حتی یک بار نیز سر صحنه فیلم حاضر نمی‌شوند و فقط با اسم و کارت‌شان فیلم ساخته می‌شود. برخی دیگر هم که تعداشان در گذر زمان افزایش چشم‌گیر پیدا کرده، اساسا با سرمایه‌گذار دیگری فیلم می‌سازند نه با پول خودشان. این البته به خودی خود ناپسند نیست و توانایی تهیه کننده باید در جذب سرمایه باشد برای ساخت فیلم. ولی حالا شرایط طوری است که تهیه‌کننده به کارگردان می‌گوید فیلم را به شرطی می‌سازد که کارگردان خودش سرمایه‌گذار بیاورد یا اصلا خودش پول تولید را بدهد!

این شرایط عجیب جذب سرمایه، عملا راه را برای ورود سرمایه‌های عجیب و آدم‌های عجیب به سینمای ایران باز کرده است. حالا این صاحبان سرمایه و مثلا اسپانسرها یا برآمده از همان اتفاق مشکوک موسوم به «پول‌شویی» هستند یا شاید هم خوش‌بینانه‌اش این است که می‌خواهند به مراکز مالیاتی اعلام کنند در فعالیت‌های فرهنگی و تولید فیلم حضور دارند. بخش شهرت را هم البته فراموش نکنیم و این که عده‌ای بچه‌پول‌دار یا آقازاده‌هایی در حوزه‌های مختلف، سرمایه وارد سینما می‌کنند و اسم‌شان می‌شود سرمایه‌گذار و بعد از مدتی هم تهیه‌کننده؛ و از کنارِ این پول خرج کردن با هنرپیشه‌ها نشست و برخاست می‌کنند و عکس یادگاری می‌گیرند و معروف می‌شوند.

در این مدل جاافتاده در سینمای این چند سال، شکل کار هم مشخص است. این قبیل تهیه‌کنندگان درصد مشخصی از مبالغی را که جذب کرده‌اند از همان ابتدا برای خود برمی‌دارند و با بقیه‌اش فیلم را تمام می کنند! به همین خاطر، ما تعداد زیادی فیلم داریم که تهیه‌کننده پس از تولید هیچ قدمی برای اکران و نمایش آن برنمی‌دارد . فیلم‌ها یک گوشه می‌افتد؛ عین فیلم‌هایی که پیش از این در مراکز دولتی ساخته می‌شد! یک بودجه‌ای بوده، فیلم ساخته شده، اسم و عکس سرمایه‌گذار شهرت‌طلب هم در رسانه ها منتشر شده و یکی دو نمایش خصوصی و محفلی برای عکس و فیلم و مراسمش هم برگزار شده و دیگر بقیه‌اش مهم نیست! اگر هم چیزی به نام همان پول‌شویی باشد که براساس مدارک رسمی و ثبتی موثق، یک نفر پولش را آورده در سینما و این هم سند و مدرکش مهم است نه خود نمایش فیلم!

رانت و رابطه هم که دیگر بخشی از فرهنگ این سال‌ها در هر زمینه و در هر عرصه‌ای شده و دست‌یابی به سرمایه‌های واردشده به سینما، آن هم در شرایط بد اقتصادی و شکست‌های پیاپی فیلم‌ها در اکران، سهم همه کس نیست و شاهدیم خیلی‌ها خانه‌نشین شده‌اند و کم‌کار، اما برخی دفترهای تولید پشت هم در حال ساخت فیلم و سریال هستند.

این اتفاق در عرصه سینمای مستند و کوتاه نیز به نوعی رخ داده است. البته در این دو عرصه، فضای کلی  متفاوت است و نام و نان قابل توجهی وجود ندارد و رانت و رابطه، ابعاد کوچک‌تری دارد به طور طبیعی. ولی این که چه طرحی و در چه مسیری در مراکز دولتی تصویب شود و پول در اختیار افراد قرار گیرد، این که چه کسانی پول بگیرند، و مهم تر این که قابلیت پخش و نمایشش چه گونه باشد، در برخی موارد رخ می‌دهد و نمی شود انکارش کرد.

مثلا در همین دو سال گذشته، بودجه‌هایی که در مراکز دولتی و حکومتی با نگاه‌های متفاوت حتی، در اختیار ساخت حجم قابل توجهی فیلم مستند درباره کرونا قرار گرفت، خروجی‌اش در قیاس با بودجه و تعداد آثار تولیدشده چه‌قدر بود؟ این حجم فیلم آیا در تلویزیون نمایش داده شد؟ در گروه «هنروتجربه» اکران شد؟ جز یک بخش جنبی در یک جشن‌واره که به هر حال مخاطب خاص دارد و بخش‌های جنبی هم مخاطب خاص کم‌تری دارد، چه اتفاق دیگری برای این آثار رخ داد؟ مگر ساخته نشد که بتواند در دوره کرونا کارایی داشته باشد برای آگاه‌سازی مردم؟ از این آثار کرونایی تولیدشده، جز چند استثنای کم‌تر از انگشتان حتی یک دست، که فیلم‌های قابل‌تاملی هستند، آیا بقیه آثار اصلا ارزش تماشا دارند؟ در زمینه آموزش و پیش‌گیری کاربرد دارند؟ واقعیت‌های کرونا را درست پوشش می دهند؟ وجه اسنادی دارند و ثبت درستی از روزگار ما بوده‌اند برای آیندگان؟ بودجه‌ای بوده و صرف شده و تمام شده و عده‌ای هم روزگار گذرانده‌اند با تولیدش. با تاکید بر چند استثنا البته که واقعا در حکم استثنا هستند و بس.

در حوزه فیلم کوتاه، جز این مورد که در زمینه فیلم مستند مثال زده شد، اتفاق دیگری هم رخ داده است. اعلام می‌شود بازی‌گر مشهوری در فیلمی با تهیه‌کننده ناشناس و کارگردان ناشناس‌تر در حال بازی است . دقیقا همان اتفاق ناشایستی که در حوزه سینمای حرفه‌ای چند سال است رخ داده، این‌جا هم در حال وقوع است! یک نفر یک پولی می‌آورد تا فیلمی ساخته شود؛ اگر پول به اندازه کافی و قابل گسترش به سینمای حرفه‌ای و فیلم بلند سینمایی نباشد، به ساخت فیلم کوتاه قناعت می‌کند تا به شهرت برسد. خوب هم خرج می کند اتفاقا و بازی‌گر حرفه‌ای و عوامل حرفه‌ای هم به خاطر پولش حضور پیدا می‌کنند. این البته متفاوت است با مساله حضور عوامل حرفه‌ای در فیلم کوتاهی که طرح و فیلم‌نامه خوبی دارد و بازی‌گر و دیگر عوامل، حتی پولی دریافت نمی‌کنند. اما این شکل فیلم‌سازی در این سال‌ها کم‌تر شده و در حوزه فیلم کوتاه هم یا سرمایه‌گذار به قصد شهرت و جشن‌واره و عکس یادگاری به میدان آمده و عوامل را تعیین می‌کند، یا اصلا سرمایه‌گذار خود بازی‌گر است و حتی چهره‌های مشهور را با پول جذب می‌کند تا کنارش قرار بگیرند؛ درست مثل اتفاق ناشایست سینمای بلند حرفه‌ای‌مان در برخی موارد در این چند سال حاکمیت صرف سرمایه.

طوری که نه فقط با دیدن برخی آثار، که حتی با خواندن خبرهای تولید حوزه های مختلف سینما متوجه می شویم که برخی بازی‌گران مشهور در آثاری از افراد ناشناس بدون پیش زمینه هنری بازی می‌کنند و یا مثلا بازی‌گر ناشناس بدون هیچ سابقه‌ای به عنوان نقش اول یک سریال انتخاب می‌شود. خب اگر شرایط درست باشد و اقتصاد درست باشد و همه چیز درست باشد، سرمایه‌گذار واقعی که برگشت پول برایش مهم است، چه‌گونه به چنین امری اعتماد می‌کند؟ یک جواب بیش‌تر ندارد. به جز استعداد نوظهور تازه کشف‌شده‌ای که ردش را در این سال‌ها خیلی نمی توان سراغ گرفت، مساله این است که آن‌ها پولی به همراه آورده‌اند و همه هم در برابرشان و این پول اغلب بادآورده سر تعظیم فرو می‌آورند.

متاسفانه به خاطر سیاست‌های غیرشفاف رسانه‌ای در ایران، اسناد و مدارکی ارائه نمی‌شود یا دادگاهی کسی را به جرم پول‌شویی فرهنگی به طور قطعی متهم نکرده است، اما به عنوان یک علاقه‌مند پی‌گیر حوزه فرهنگ که فعالیت‌هایی هم در سینمای ایران دارد و با این فضا و آدم‌هایش آشناست، این سوال‌ها برای من هم پیش آمده و هم‌چنان هم جوابی برایش ندارم؛ یعنی درواقع، هیچ جوابی به این سوال‌ها داده نشده و نمی‌شود!

 آخر چه‌گونه می‌شود تهیه‌کننده‌ای فیلمی بسازد که فروش نداشته باشد و ورشکست نشود و باز هم بتواند اثری تهیه کند و باز هم اثری دیگر؟ چه‌گونه می‌شود بازی‌گری در فیلمی بازی کند که اکران نشود یا با استقبال روبرو نشود، اما برای فیلم بعدی دست‌مزد بالاتری بگیرد؟ چه‌گونه می‌شود وام‌هایی توسط مراکز دولتی داده شود یا بودجه‌هایی به فیلم‌هایی اختصاص پیدا کند که نه فقط برگشت مالی، که حتی نتیجه ایدئولوژیک موردنظر آن نهاد را نداشته باشد و دوباره همان نهاد و همان گروه فیلم دیگری را در همان مدل بسازند؟ سرمایه‌ای آورده شده و پولی هست که فقط قرار است خرج ‌شود؟ اساسا عرضه محصول تولیدشده و نمایش یک فیلم ساخته شده چیز بی اهمیتی‌ست؟ آیا چنین چیزی، نه فقط در سینمای جهان، که در اقتصاد دنیا و اصلا علم اقتصاد، وجود دارد؟ وقتی ما به این پول‌ها و اصلا منطق حضور یا درواقع بی‌منطقیِ حضورشان شک می‌کنیم، اسمش «پول‌های مشکوک» است دیگر؛ حتی اگر «پول‌شویی» ندانیمش!

 

 

ماه‌نامه تجربه

آبان/ هزاروچهارصد