یك وكیل دقیق و عجیب و كوشا
ناصر صفاریان
اول خرداد 1348 جهانگیر هدایت، برادرزادة صادق هدایت نویسندة بزرگ ایرانی، وكالت وارثهای او را بهعهده میگیرد و بنا میشود پیگیر هرگونه استفاده از آثار هدایت در زمینة انتشار و تهیة فیلم و نمایش باشد. چنانكه در كتاب« نیمة پنهان سرگذشت صادق هدایت» تألیف جهانگیر هدایت آمده، پیگیری ایشان در امر وكالت، بینظیر است و نمونهاش را كمتر میتوان سراغ گرفت. ایستادن در مقابل انتشارات «امیركبیر» و اعادة حقوقی كه مدیر انتشارات از پرداخت آن طفره میرود، و لغو قرارداد با این بنگاه بزرگ انتشاراتی، یكی از كارهایی است كه انجام میدهد.
در كنار اینها وكالت ایشان در زمینة تهیة فیلم و نمایش از آثار هدایت بیش از هر چیز عجیب بهنظر میرسد، بهطوری كه اصلاً در تضاد با روح هنری «برداشت» و «اقتباس» قرار میگیرد. درواقع این وكالت، پس از موافقت اولیه، مهمترین امور نمایش و فیلم را كنترل میكند. و عجیب بودن مسأله هم در همین است. مثلاً در كنار شرطهایی مانند پنج بلیت رایگان برای هر شب اجرا و مجوز مجدد برای تمدید مدت یا اجرا در مكان جدید، به شرطی با اجرای نمایش براساس قصة« داش آكل» موافقت میشود كه آخرین تمرین با لباس در حضور وكیل انجام شود، و تبلیغات كافی برای جلب افراد به دیدار نمایش صورت گیرد. یك سال بعد هم با استفاده از همین وكالتنامه، فیلمنامهای كه توسط كاظم هنرجویی براساس« داش آكل» نوشته شده بوده، به مرحلة ساخت نمیرسد، تا اینكه ماجرای« داش آكل »در سینما، به هوشنگ كاوه پیوند میخورد. كاوه به عنوان تهیهكننده، قراردادی با جهانگیر هدایت امضا میكند و حق انحصاری استفاده از این داستان را متعلق به خود میكند. البته این حق، فقط محدود به ده سال است و پس از آن، قرارداد باطل میشود. بند ششم قرارداد از موارد عجیب در دنیای سینماست. در كتاب «نیمة پنهان سرگذشت صادق هدایت » این بند به این شكل ثبت شده است:
«طرف دوم ]تهیهكننده[ ناصر ملكمطیعی را برای ایفای نقش داشآكل و مسعود كیمیایی را به عنوان سناریست و كارگردان فیلم معرفی كرده كه طرف اول با انتخاب نامبردگان موافق است. در صورتی كه طرف دوم بعد از امضای این قرارداد نتواند با نامبردگان عقد قرارداد كند، طرف دوم با تأیید نمایندگان ورثه افرادی در ردیف آنها برای ایفای نقش داشآكل و كارگردانی و سناریونویسی انتخاب خواهد كرد و نیز طرف دوم حق دارد بدون مراجعه به طرف اول، به میل خود افراد دیگری را برای همكاری كارگردان فیلم از قبیل فیلمبردار و مدیر تهیه و آهنگساز و غیره انتخاب و استخدام كند.» و پس از همة اینها، در نهایت، نمایش فیلم هم به تأیید و اجازة وارثان موكول شده است.
یعنی باید فیلم توسط نمایندگان وارثان مشاهده شود و پس از اینكه آنها انطباق آن را با روح اثر تأیید كردند، روانة پردة سینما شود. گذشته از این قید به عنوان یكی از بندهای قرارداد، وكیل خانوادة هدایت مثل همیشه رأساً به وزارت فرهنگ و هنر نامه مینویسد و متذكر میشود كه قبل از تأیید كتبی نمایندة وارثان به فیلم تهیهشده اجازة نمایش داده نشود. بالاخره فیلم مورد تأیید قرار میگیرد و به نمایش درمیآید.
در سال 1350 هم بزرگمهر رفیعا از آمریكا نامهای برای جهانگیر هدایت میفرستد تا اجازه داده شود فیلمی براساس« بوف كور» بسازد. با این درخواست موافقت نمیشود و ضمن توصیه به بهرهبرداری از آثار دیگر هدایت مثل« سگ ولگرد» و «تخت ابونصر» و« عروسك پشت پرده»، به بزرگمهر رفیعا گفته میشود: «ما اطمینان داریم شما جوان علاقهمند و ازخودگذشتهای هستید كه میخواهید دست به یك كار خلاقه بزنید، ولی بهطور كلی، نظر بازماندگان صادق هدایت دربارة« بوف كور» و تهیة سناریو یا فیلمی دربارة آن این است كه این كار شاید از عهدة افرادی در سطح آنتونیونی ساخته باشد. چون اگر واقعاً ملاحظه بفرمایید« بوف كور» شاهكار هدایت است كه دنیا را فرا گرفته، به همة زبانهای دنیا ترجمه شده و چنین اثری را نمیشود به این سهولت فیلم كرد.»
بزرگمهر رفیعا هم به پاسخ وكیل خانوادة هدایت توجهی نمیكند و فیلمش را در آمریكا میسازد و به ایران میآید و جلسة نمایشی در «انستیتو گوته» برگزار میكند. جهانگیر هدایت هم به نمایندگی از وارثان صادق هدایت، نامهای به وزیر فرهنگ مینویسد و وزارت فرهنگ هم مانع نمایش فیلم در سینماها میشود:
«محترماً به استحضار میرساند به قرار اطلاع اخیراً فیلمی از داستان معروف« بوف كور» نوشتة شادروان صادق هدایت تهیه شده كه گویا تهیهكنندگان درنظر دارند در سینماها نمایش دهند. چون وراث قانونی روانشاد صادق هدایت با تهیة این فیلم موافقت ننمودهاند، لذا این جانب به نمایندگی از جانب وراث ضمن عرض مراتب، خواهشمند است دستور فرمایند از نمایش فیلم تهیه شده بههر عنوان و به هر ترتیب در سینماهای كشور شاهنشاهی ایران ممانعت به عمل آورند.»
در همان سال، مرحوم علیاصغر عسگریان به جهانگیر هدایت مراجعه میكند تا بتواند اجازة ساخت سریالی براساس داستان« تخت ابونصر» را بگیرد. در پاسخ به عسگریان، وكیل خانوادة هدایت ضمن درخواست سناریو برای مطالعه و اظهارنظر و سؤال دربارة مالكیت سریال پس از پخش تلویزیون و پرسش دربارة نقش تلویزیون ملی ایران در تهیة فیلم، درخواست بسیار عجیبی را مطرح میكند: «ذكر نام بازیگران نقشهای اول و سوابق كار هنری هر كدام به تفكیك.» و در پایان میپرسد: «منظور اساسی از تهیة این فیلم چیست؟»
عسگریان، ضمن ارائة سناریوی كامل، نام بازیگران را ذكر میكند: جمشید مشایخی، داوود رشیدی، اسماعیل داورفر، سوسن تسلیمی و علیاصغر عسگریان. و پس از ذكر هر نام، توضیحی دربارة تحصیلات و سابقة هنری آنها میآورد. سرانجام موافقت حاصل و قرارداد امضا میشود. البته با ذكر یكی از همان شرطهای همیشگی در قرارداد: «تهیهكننده متعهد است در تهیة فیلم تلویزیونی« تخت ابونصر» به نحوی عمل نماید كه شئونات شادروان صادق هدایت و روح داستان او با فیلم تهیهشده انطباق داشته باشد.»
پس از اینكه ساخت سریال، بیش از آنچه در قرارداد پیشبینی شده بود طول میكشد، وكیل خانواده به رضا قطبی، رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران نامهای مینویسد: «نگارنده مراتب را به سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران اعلام و موضوع تأخیر در تهیة فیلم را یادآور شدم: با توجه اینكه حدود 3 سال از تاریخ انعقاد قرارداد گذشته، بیمناسبت نمیداند توجه آن سازمان را به مفاد قرارداد به طور دقیق جلب و با عنایت به این موضوع كه حفظ شئون شادروان صادق هدایت بیش از هر عامل دیگری مورد توجه وراث میباشد، خواهشمند است دستور فرمایید در كلیة مواردی كه اظهارنظر یا تأیید لازم است به اینجانب مراجعه فرمایند.» و بالاخره سریال آماده میشود، پخش میشود و موردپسند وكیل وراث قرار میگیرد.
و پس از آن، در نامهای دیگر به رضا قطبی، اعتراضی دیگر شكل میگیرد: «خواهشمند است دستور فرمایید چنانچه فیلمی از« بوف كور» و یا هریك از آثار شادروان صادق هدایت در آن سازمان تهیهشده و رعایت مفاد قانون از نظر جلب موافقت وراث قانونی نگردیده، از نمایش فیلم به هر عنوان جلوگیری فرمایند.»
جهانگیر هدایت در كتابش مینویسد: «گرچه پاسخی از طرف رئیس ازخودراضی درباری سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران واصل نشد، ولی این برنامه در هر مرحلهای بود متوقف گردید.»
در سال 1349 هم برای ساخت فیلمی براساس داستان« عروسك پشت پرده» توافقی حاصل نمیشود. درحالیكه سرمایهگذار فیلم «هریتافیلم» بوده، كارگردان پرویز نوری و تهیهكننده خسرو هریتاش. سال 1355 برای ساخت این داستان، قراردادی با علی مرتضوی بسته میشود، و پس از تمدید آن، با وقوع انقلاب همهچیز منتفی میشود. در قرارداد با علی مرتضوی آمده است: «تهیهكننده متعهد است در تهیة سناریو و تهیة فیلم بهنحوی عمل نماید كه اصالت داستان و ارزش معنوی آن محفوظ بماند و در انتخاب هنرپیشگان اصلی لازم است هنرپیشگان انتخابی را به تأیید نمایندة نویسنده برساند. پس از پایان عملیات فیلمبرداری و قبل از عرضة فیلم به بازار، نمایندة نویسنده لازم است فیلم تهیهشده را مشاهده نماید. در صورت بروز اختلاف، مرجع داوری ادارة كل امور سینمایی وزارت فرهنگ و هنر خواهد بود.»
آخرین نامة چاپشده در كتاب« نیمة پنهان سرگذشت صادق هدایت» مربوط به پس از پیروزی انقلاب است. این نامه عجیبترین چیزی است كه میتوان تصور كرد؛ البته با درنظر گرفتن حالوهوای آن روزها، و با توجه به اینكه تا چند سال بعد، تولید مناسبی در تلویزیون شكل نمیگیرد. جهانگیر هدایت مینویسد: «در سال 1358 مجدداً اطلاع حاصل كردم كه عدهای درصددند از موقعیتی كه پیش آمده سوءاستفاده كرده و به تهیة فیلم از آثار صادق هدایت بپردازند، و بههمین جهت طی نامهای از سازمان رادیو تلویزیون انقلابی ایران خواستم كه از اینگونه امور جلوگیری شود.» كه با توجه به تاریخ، خیلی بعید است كه آن روزها، كسی به فكر ساخت فیلم براساس آثار صادق هدایت برای تلویزیون بوده باشد. درواقع، این نامه تذكر شرایط قبلی برای آدمهای جدید است. نامه خطاب به قطبزاده، رئیس وقت رادیو و تلویزیون نوشته شده، و با درنظر داشتن این كه تاریخ نامه یك روز قبل از رأیگیری تاریخی 12 فروردین 1358 است، باید به خانوادة هدایت غبطه خورد كه دارای چنین وكیل پیگیری هستند كه در آن روزهای توفانی چنین علاقهمند به كار خود توجه نشان میدهد. و اما نامه:
«محترماً به استحضار میرساند كلیة اجازههای كتبی كه قبلاً برای تهیه فیلم از آثار شادروان صادق هدایت به تهیهكنندگان و فیلمسازان تلویزیون داده شده از اعتبار ساقط است و تهیة هرگونه فیلم از آثار صادق هدایت منوط به كسب اجازة كتبی «وراث آن مرحوم» میباشد.» در میان حرفها و اسناد ارائهشده نام و نشانی از دو فیلم كیومرث درمبخش، «بوف كور» و« آخرین سفر بهاری» به چشم نمیخورد. مگر اینكه از نادیدههایی شمرده شده باشد كه جهانگیر هدایت اشارهای گذرا به آن دارد: «طبق اطلاعات جستهگریختهای كه داشتم، از آثار صادق هدایت در اروپا و آمریكا فیلمهای متعددی تهیه شده است. متأسفانه هیچیك از این فیلمها را نگارنده ملاحظه نكردهام.» و البته از این «فیلمهای متعدد»، چیز قابلتوجهی در جایی ثبت نشده و بعید بهنظر میرسد تعداد این آثار، از چند مورد انگشتشمار فراتر باشد.
در پایان كتاب، چنین نوشته شده: «بهطور كلی، مساعی نگارنده در قبال فیلمهایی كه از آثار صادق هدایت در ایران تهیه شد، حفظ اصالت و جنبة هنری آثار صادق هدایت و جلوگیری از هرگونه بینظمی و سوءاستفاده از نام صادق هدایت بوده كه بهزعم خود از عهدة این كار در آن ایام برآمدم.» با شناختی كه از جهانگیر هدایت دارم، میدانم نه غم نان دارد و نه غم نام. و این را هم میدانم كه همة پیگیریها و سختكوشیهای او، فقط و فقط از سرِ عشق و ارادت به صادق هدایت بزرگ است. از آنجا كه ایشان خود دست به قلم بوده و هستند، آزادی هنرمند را برای خلاقیت بهخوبی درك میكنند. به همین دلیل، با كمی تأمل و تعمق دوباره، به عجیب بودن حساسیت خود در مورد اقتباس از آثار صادق هدایت پی خواهند برد. چنین شرط و شروطی نهتنها از سوی وكیل یك نویسنده ــ كه در قید حیات نیست ــ كه از سوی خود نویسنده هم، تابهحال نه در ایران و نه در هیچجای دیگر، دیده و شنیده نشده. بهطوری كه با خواندن متن قراردادهای منتشرشده در كتاب« نیمة پنهان سرگذشت صادق هدایت»، این سؤال پیش میآید كه آنچه رخ داده، نامش نظارت است یا كلمهای دیگر بر همین وزن؟
... و حالا بیش از سی سال از مرگ صادق هدایت بزرگ گذشته، و هر گونه وكالت و حق و حقوق ــ حتی مادی ــ ورثه منتفی شده است. جهانگیر هدایت هم با پیگیری و پشتكار خود توانسته علاوه بر مسألة وكالت، كار بزرگتری انجام دهد: ارائة اسناد و مداركی از زندگی هدایت بزرگ. شاید چند سال بعد، خود او هم وقتی به قراردادها و نقطهنظرهای سالهای قبلش دربارة اقتباس از آثار ادبی هدایت برای سینما و تئاتر نگاه كند، نظر دیگری داشته باشد. امیدوارم.
ماهنامه فیلم- مهر1383