یادگاری ست كه در خاطرههاست
ناصر صفاریان
وقتی كمیسیون اداره مبارزه با مواد مخدر با ویدئوكلیپ «بازگشت» ساخته شاهرخ دولكو پا به میدان گذاشت، این انتظار را به وجود آورد كه شاهد نگاه حرفهایتری به این مقوله خواهیم بود. «جنون» و -تا حدودی- «خونآشام» (ساختههای بعدی دولكو)، ویدئوكلیپهای جذابی بود كه با دوری از لحن شعاری، همان حرف مورد علاقه سازمان سفارشدهنده این آثار را میزد . ساختههای دیگر این كمیسیون هم، هر چند به این خوبی نبود، در مقایسه با اغلب ویدئوكلیپهای دیگری كه از تلویزیون پخش میشود، بهتر به نظر میرسید.
اما پس از این كه مدتی گذشت و تمایل كمیسیون اداره مبارزه با مواد مخدر به تولید ویدئوكلیپ همچنان پابرجا ماند، مشكل كمبود موضوع پیش آمد و سازندگان این كلیپهای سفارشی به مسیری كشیده شدند كه آخر و عاقبت خوبی برایش وجود ندارد.
استفاده از تصنیف «الهه ناز» مرحوم غلامحسین بنان برای نمایش «بلای خانمانسوز اعتیاد» عجیبتر از آن است كه حتی از تلویزیون ما انتظار برود. این كه این تصنیف، یكی از چند تصنیف شاخص عاشقانه -اگر نگویم شاخصترین- ایرانی ست و به هر حال قابل احترام، به كنار. اصلاً صحبت احترام به خالقان این اثر و مخاطبانی كه با این تصنیف، یك دنیا خاطره را مرور میكنند، نیست. این را میگذاریم به حساب این كه كارگردان این ویدئوكلیپ، هیچ گونه احساس خاصی نسبت به این تصنیف و صدای گرم و دلنواز بنان نداشته، و فقط به عنوان یك «كار» و سفارش به سراغ آن رفته و «وظیفه»اش را انجام داده . اصلاً این گونه در نظر میگیریم كه سازندگان این كلیپ، به شیوه دو دهه اخیر، هنوز هم بنان و صدای دلنشین او را مسألهدار میدانند و خیلی چیزهای دیگر. اما قضیه خیلی مهمتر از این حرفهاست. اگر پیش از این هنرمند بزرگواری مانند استاد شجریان اعتراض میكرد كه چرا صدایش را روی تصاویر بیربط استفاده میكنند، حالا در ویدئوكلیپ « الهه ناز» شاهدیم كه تصویر به طور كلی در تضاد با محتوای شعری ست كه در این تصنیف استفاده شده.
بارها دیدهایم كه از یك اثر هنری كه به مناسبت خاصی خلق شده، در یك مناسبت دیگر هم استفاده كردهاند. زمان رحلت امام ، یكی از روزنامهها كه به دلیل مواضع تند فرهنگیاش معروف است، عكسی را چاپ كرد كه عزاداران پلاكاردی در دست داشتند كه شعری از احمد شاملو بر آن نقش بسته بود: «آه! ای یقین یافته/ بازت نمینهم.» و سه سال قبل، همزمان با پخش مجموعه «هویت» كه به تخطئه احمد شاملو هم میپرداخت، در ایام سوگواری 14 خرداد، تلویزیون روی تصویر امام و مردم عزادار، از قطعه شعری استفاده كرد كه شاملو در 29 بهمن 1345 به مناسبت مرگ فروغ سروده بود.: «نامت سپیده دمی است كه بر پیشانی آسمان میگذرد/ متبرك باد نام تو! / و ما همچنان / دوره میكنیم / شب را و روز را/ هنوز را…» در نخستین سالگرد رحلت امام هم، به همین مناسبت، تصنیف «كاروان» بنان از رادیو پخش شد و به این ترتیب، ممنوعیت پخش این صدا رنگ باخت. در همه این موارد، میان موضوع شعر و مناسبت آن تناسب وجود داشت. اما این بار، در كلیپ « الهه ناز» نه تنها چنین نیست، كه آن چه به چشم میخورد نشاندهنده این است كه شعر این تصنیف اصلاً درك نشده .
شعر « الهه ناز» همان طور كه از مطلع آن پیداست از زبان یك عاشق دلسوخته و خطاب به محبوبهاش بیان شده : «باز/ ای الهه ناز/ با دل من بساز». اما در ویدئوكلیپ « الهه ناز»، این زاویه دید معكوس شده ؛ بیتوجه به این كه صدای تصنیف متعلق به بنان است.
در شعر، كسی كه گله و شكایت میكند یك مرد است و طرف مقابل او یك زن. اما این جا، وضعیت برعكس شده و كسی كه گلایه میكند یك زن است و مرد ماجرا مشكلساز شده . به بخشی از شعر توجه و آن را با تصویر متضاد كلیپ مقایسه كنید: «گر/ دل من نیاسود/ از گناه تو بود/ بیا تا ز سر/ گنهت گذرم»
تضاد میان تصنیف و تصویر، علاوه بر زاویه دید متفاوت، ناشی از برداشت متفاوت از گلایه و شكایتی ست كه مطرح میشود. سازندگان این ویدئوكلیپ بنا به سلیقه خود و به فراخور موضوع، این گلایه را به شكایت همسر یك معتاد از شوهرش تبدیل كردهاند؛ در حالی كه منظور شاعر مویههای عاشقانه كسی ست كه از درد عشق مینالد.
شاعر عبارت «تیر خشم» را به همین منظور استفاده میكند، و مشخص نیست سازندگان كلیپ، «تیر خشم» را با چه معیار و منطقی به اعتیاد ربط دادهاند. نگاهی به این بخش از شعر بیندازید: «گر/ نكند تیر خشمت / دلم را هدف/ به خدا همچو مرغ پرشور و شرم / به سویت بپرم» و اصلاً چه كسی ست كه درنیابد پشت این عبارتها، مقصودی عاشقانه نهفته است: «آن كه او / به غمت دل بندد / چو من كیست؟/ ناز تو بیش از این/ بهر چیست؟/ تو/ الهه نازی/ در بزمم نشین/ من تو را وفادارم/ بیا كه جز این/ نباشد هنرم/ این همه بیوفایی ندارد ثمر/ به خدا اگر از من نگیری خبر/ نیابی اثرم»
این از قضیه ادبی و تحلیل شعر؛ كسی كه از قدمت تصنیف «الهه ناز» با خبر است، میداند راز ماندگاری و جذابیت آن این است كه روزگار گذشته را -حتی برای آنها كه اصلاً آن روزها را ندیدهاند- تداعی میكند.
با وجود این، تصاویری برای این كلیپ در نظر گرفته شده كه طراوت و تازگی از آن میبارد و بسیار «شارپ» و «تمیز» است. من هم مثل خیلیهای دیگر، تصنیف «الهه ناز» را دوست دارم و برایش ارزش زیادی قائلم. خیلیهای دیگر هم خاطراتی از آن دارند و اطمینان دارم كه ناخرسندی و تحمل احساس توهین پس از تماشای ویدئوكلیپ آن، حس مشترك همه كسانی ست كه این تصنیف را – عاشقانه - دوست دارند.
اعلام شده كه كمیسیون اداره مبارزه با مواد مخدر برای یكی از ویدئوكلیپهای آیندهاش داستان «داش آكل» صادق هدایت را انتخاب كرده . با این حساب باید منتظر باشیم تا ماجراهای عاشقانه داش آكل و مرجان هم به دود و دم اعتیاد آلوده شود. وقتی عشق درك نشود و بهانه قرار گیرد، انتظار بیشتری هم نمیتوان داشت. فقط میتوان خدا را شكر كرد كه بنان و هدایت و بزرگواران دیگری كه آثارشان اینگونه مورد استفاده و تخریب قرار میگیرد، زنده نیستند تا این روزها را ببینند.
ماهنامه فیلم– مرداد 1377