درد زنانه غزال
ناصر صفاریان
حسام: هیچ مردی حاضر نیست شرف و آبروی خودش رو فدای زن و عشق و زندگی كنه.
سارا: ولی این كاریه كه همه زنها انجام میدن.
از گفت و گوهای فیلم «سارا» اثر داریوش مهرجویی
دید منفی نسبت به زن و نادیده گرفتن او، از دیرباز - علاوه بر فرهنگ عامه و زندگی اجتماعی ایرانیان - در آثار ادبی دوران مختلف وجود داشته .
اما به مرور، در كنار كاهش نظرهای این چنینی، هنرمندان دیگری به میدان آمدند كه قصدشان اعاده حیثیت زنان و دفاع از آن ها بود. شرح سختیها و مشكلات زنان كم كم به یك شاخه خاص تبدیل شد و كتابها و فیلمهای زیادی به این موضوع اختصاص یافت. پس از تلاشهای نه چندان موفق سینمای ایران در پیش از انقلاب، سینمای نوین بعد از انقلاب - در چارچوب ضوابط بعضاً دست و پا گیر و مشكلات خاص صحبت از مضامین این چنینی - به شكل مناسبی به موضوع زن پرداخت.
در این میان كارگردانهای زن، برخلاف تصور تلاش چشمگیری نداشتند و حتی با انتخاب روش نامناسب نسبت به كسانی كه قصد دفاع از آن ها را داشتند دافعه ایجاد كردند، گرایشهای زن مدارانه و دیدگاه صددرصد منفی نسبت به مردها در برخی از این آثار به شدت جلب توجه میكند. «افسانه آه» ساخته تهمینه میلانی نمونه شاخص چنین فیلمهایی ست. در این فیلم لحن یكسویه فیلمساز سبب شده مظلومیت زنان به شكلی ادا شود كه نفس قضیه هم برای كسانی كه در این جامعه نباشند تصنعی و ساختگی جلوه کند. ساختار اپیزودیك و قطعه قطعه فیلم كه حرفش را با شخصیتهای متعدد كه هر كدام متعلق به قشری خاص هستند به كل جامعه تعمیم میدهد هم به این مسأله دامن زده .
به جز نمونه موفق «نرگس» اثر رخشان بنیاعتماد فیلمهای ساخته شده توسط فیلمسازان مرد بسیار موفقتر از آثار زنان كارگردان عمل نموده . به عنوان مثال میتوان به «مادیان» و «دخترك كنار مرداب» ساختههای علی ژكان و «یك بار برای همیشه» ساخته سیروس الوند، «سارا» و «پری» ساختههای داریوش مهرجویی و اكثر آثار بهرام بیضایی و محسن مخملباف اشاره كرد.
آن چه در این آثار جلب توجه میكند مقایسههای مكرر میان زن و مرد و ابراز نارضایتی زنان - حتی مقاوم و قهرمان - از زن بودن است. در جایی از فیلم «سارا» شخصیت اول داستان كه زنی فداكار است به دوستش میگوید: «نمیدونی سیما، نمیدونی چه قدر لذتبخشه. از زور بازوی خودت پول درمیآری. درست مث مردا». یعنی نارضایتی از «زن بودن» و آرزوی «مرد بودن» امری همیشگی ست و حتی در شرایطی كه زنان چیزی از مردان كم ندارند و در ایستادگی و تلاش از آن ها جلوترند، باز هم خودشان را با مردها مقایسه میكنند و گویی آن ها را كعبه آمال میپندارند. در «شبهای زاینده رود» اثر محسن مخملباف هم سایه شخصیت نخست فیلم در اعتراض به وضعیت موجود میگوید: «خدایا چرا من زن آفریده شدهام؟ توی این جا كه من زندگی میكنم زنا قد مردا آزاد نیستن.»
و «غزال» آخرین نمونه به نمایش درآمده این گرایش است. مجتبی راعی با آن كه در كارنامهاش چند فیلم جنگی به ثبت رسیده اما این بار با انتخاب قالبی مناسب و ساختاری هنرمندانه، به سراغ این موضوع آمده و چیزی كه در كار او جلب توجه میكند دوری از تعصب غیرمنطقی و خطكشیهای متداول چنین آثاری ست. حتی این بار زن ها نسبت به زن بودن خود اعتراضی ندارند و تكامل را در همان ماهیت وجودی خود و آن چه هستند جستجو میكنند نه در آرزوهای محال و دست نیافتنی.
در نخستین لحظات و در عنوانبندی فیلم ، با جداسازی تصاویر زنهای قصه این آدمها ارزشی فراتر از دیگران مییابند و بر نقش محوری زن - در فیلم و به تبع آن، در جامعه - تأكید میشود. انتخاب مقطع زمانی و قالب روایی داستان هم به گونهای ست كه قابل تعمیم به دورانهای متفاوت باشد. طوری كه كشف حجاب در زمان رضا خان تنها به عنوان یك موقعیت تاریخی مورد استفاده قرار میگیرد و به مسائل سیاسی و اجتماعی آن زمان اشارهای نمیشود. زمان حال هم كه بدون هیچ تأكیدی نمایش داده میشود و میتواند ایران پیش از انقلاب یا پس از انقلاب باشد. جای گزینی آدمهای امروزی به جای شخصیتهای داستانی كه در حال شكلگیری است هم به ارتباط دو نسل و رسیدن به این كه تفكر كم و بیش همان تفكر است و تنها جامهها تغییر یافته ، به تعمیم كلی موضوع كمك كرده؛ به ویژه صحنهای كه غلام گرگ - زمان رضا شاه - در مسیر حمله به زن، تغییر چهره و جامه میدهد و به خسرو زمان امروز تبدیل میشود.
اشاره به موقعیت اجتماعی زن هم - آن گونه كه در فیلم انعكاس مییابد - چیزی نیست كه به زمان خاصی محدود شود . «مجلس مردونهاس. من اصن با زن جماعت حرف نمیزنم » هم بیش از آن كه مقطعی تاریخی را به رخ بكشد، به فرهنگ عامه اشاره دارد. حتی مخالفت با سوادآموزی دخترها هم به گذشته محدود نمیشود و امری همیشگی ست كه در فرهنگهای دیگر هم به چشم میخورد. همان طور كه در كشكول شیخ بهایی آمده : «دیو جانس زنی را دید كه نوشتن میآموزد. گفت این سمی است كه زهر میآشامد». كه این مسأله باعث میشود قابلیت تعمیمپذیری از چارچوب منطقه ای فراتر رود.
از نظر روایی هم فضاسازی صحنه عزاداری و كشیدن چادر غزال از لای در و ورود پاسبان به خانه - و حریم خصوصی - در رؤیای غزال و وارد كردن زن كریمپور به داستان، نماهایی هستند كه بر این امر صحه میگذارند. نریشنی كه گفتار غزال است هم یك نمونه دیگر است: «این تجسم یك دروغ بزرگ است؛ دروغی تاریخی و چند هزار ساله».
تغییر زاویه دید هم ترفند مناسبی ست كه به شكل هنرمندانهای مورد استفاده قرار گرفته. یك بار از زبان و روایت شیرین، یك بار از گذشته به حال و یك بار از حال به گذشته. هر چند كه برخی از صحنهها منطق روایی مناسبی ندارند و ما خاطراتی را از زبان غزال میشنویم كه خودش آن ها را ندیده و اصلاً در مكان موردنظر حضور نداشته .
نكته جالبی كه در فیلم جلب توجه میكند درگیر كردن مردهای داستان با موقعیتی مشابه شرایط ایجاد شده برای زن هاست. یك بار غزال توسط غلام گرگ مورد توهین واقع میشود و یك بار پدرش . یك بار شیرین به همسرش شك میكند و یك بار شوهرش نسبت به او چنین احساسی پیدا میكند. كه علاوه بر جای گزینی آدمها در موقعیت یكدیگر - كه پیش از این در فیلم «نوبت عاشقی» محسن مخملباف تجربه شده - هدف دیگری هم دنبال میشود. خسرو به زنش میگوید كه او هم میتواند با شخص دیگری دوست باشد، اما موقعی كه شیرین به سراغ پسرخالهاش فرهاد میرود، خسرو او را تعقیب میكند. پس مردها دیدگاه سنتی خود را همچنان حفظ كردهاند و تغییرات فقط در حد حرف باقی مانده و به وادی عمل راه نیافته . اگر شغل شیرین و خسرو را هم درنظر داشته باشیم و بدانیم كه یكی نویسنده است ودیگری مترجم، میتوانیم حدس بزنیم كه این دیدگاه در میان دیگران چگونه است.
فیلمساز با زمینهسازی برای جدایی خسرو و شیرین، پای قانون را هم به میان میكشد و به شكلی هنرمندانه قانون را مدافع حقوق زن معرفی نمیكند. خسرو در جایی كه باید مقابل یك محضر باشد، به بهانه نداشتن شناسنامه، از طلاق طفره میرود، كیف شیرین را جلوی پایش پرت میكند و میگوید: «خودت میآی خونه».
«غزال» با وجودی كه با تمهیدها و گفتارهای فراوان مانند جمله شیرین به غزال (مادر تو چه قدر سختی كشیدی!) و جمله دخترك چند ساله شیرین به مادرش (من وقتی بزرگ شدم، اصن برای بچههام بابا نمیگیرم) بیش تر به طرف زنها متمایل است، به ورطه زنگرایی صرف نمیافتد و مردها را محكوم نمیكند. حتی در دو صحنهای از فیلم اموری كه توسط مردها ایجاد شده و مسألهدار به نظر میرسد كنار زده نمیشود. غزال در جایی از فیلم درباره شوهرش میگوید: «اون قدر كه میگفتن آدم بد و غربیای است، بد نبود».
در فیلم صحنهای وجود دارد كه به شكل ظریفی بر اعتماد به نفس شیرین - كه میتواند افتخار به زن بودن تلقی شود - تأكید میكند. شیرین پس از دیدار با زنی كه دوست شوهرش است در اعتراض به شوهرش میگوید: «تو رفتی گفتی من مجردم. تو وجود من رو منكر شدی.»
ماهنامه آدینه – آذر 1375