بازار فیلمهای خاص در شبكه ویدیویی ایران
ناصر صفاریان
در شماره قبل و در مطلب «سینما: از پستو تا سوپرماركت»، دو اشتباه – نه چندان كوچك – رخ داده بود. یكی اینكه فراموش كرده بودم آزادسازی ویدئو پس از انقلاب، در دوره وزارت علی لاریجانی اتفاق افتاده بود نه مصطفی میرسلیم؛ و دیگر اینكه حذف انحصار دولتی بازار ویدئو توسط زندهیاد سیفالله داد انجام شده بود، نه سعید رجبی فروتن كه بعدها مدیركل سمعی و بصری معاونت سینمایی شد.
یادآوری و گوشزد این دو نكته نادرست هم به وبلاگ همین مدیركل محترم باز میگردد كه پیگیری و مطالعهای كه در او هست اگر در مدیران – بیاعتنای – دیگر هم بود، وضعیت سینمای امروز ایران بهگونهای دیگر رقم میخورد.
سه دهه پس از حذف «تجارت» و «سرگرمی» از سینمای ایران و در شرایطی كه نه فقط در عرصه عمل كه در وادی قلم هم واژه «سوپراستار» مطرود بود و قهرمانپروری و قهرمانباوری ممنوع، حالا شرایط بهگونهای دیگر است. آنگونه كه گویی نهتنها زمانی دیگر و زمانهای دیگر است كه حتی تصور میكنی اساسا اینجا زمینی دیگر است.
این روزها، تلویزیون – دولتی- ایران، تبلیغی پخش میكند برای فیلمی از سینمای – دولتی – ایران كه به تازگی وارد شبكه ویدئویی شده. در آگهی تبلیغی «دو خواهر» كه از چند فیلم رده بالای جدول فروش سال گذشته سینمای ایران است، روی تصویر درشت و نمای نزدیك دو بازیگر اصلی فیلم، چنین عبارتی – با تاكید – گفته میشود: «با حضور سوپراستارهای سینمای ایران».
تاكید بر «سوپراستار» و نه حتی «ستاره»، نمایش موكد این دو چهره و به طور كلی پخش آگهی تلویزیونی برای چنین فیلمی، خلاصه همان چیزی است كه در ویدئو رسانههای كشور رخ میدهد. فروش و فروش و فروش. تجارت و تجارت و تجارت.
در كنار پخش گسترده فیلمهای ویدیویی در سوپرماركتها و مغازههای فروش لوازم كامپیوتری، مدتهاست ویدیو رسانهها امكان استفاده از تبلیغات تلویزیونی را هم به دست آوردهاند. با این حساب، فیلمها آنقدر دم دست آمدهاند و آنقدر راحت امكان اطلاعرسانی و عرضه پیدا میكنند كه تعداد بالای نسخهها و رقم بالای فروش، دیگر چندان عجیب نیست.
***
چند سال پیش كه تازه شروع كار چند ویدیو رسانه بخش خصوصی بود و تعداد این شركتها هنوز افزایش نیافته بود، سراغ آنها رفتم تا نظر مثبتشان را برای خرید یا مشاركت در تولید و پخش فیلم مستند «سردسبز» جلب كنم.
در همان دیدار نخست و با همان چند جمله اول، همه تصورات فرهنگی و هنری رنگ میباخت و خیلی زود متوجه میشدم بیش- و پیش- از هر چیز با یك «بنگاه اقتصادی» طرف هستم تا یك «موسسه فرهنگی».
***
پس از استقلال مالی «موسسه رسانههای تصویری» و بنا شدن گردش امور بر پایه دخل و خرج حاصل از خرید و فروش فیلم، «رسانههای تصویری» ظاهرش دولتی ماند و تعیین مدیریتش از سوی معاونت سینمایی. همین؛ و البته انتخاب محتاطانهتر آثار سینمای ایران به گونهای كه رنگ و روی ظاهری موسسه تحت پوشش و زیرمجموعه «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» حفظ شود.
وضعیت كنونی طوری است كه حتی زیرمجموعههای دولتی/ مستقل(؟!) دیگری مانند «مركز گسترش سینمای مستند و تجربی» هم از هرگونه حمایت این موسسه در پخش آثارشان بینصیب میمانند. این گونه است كه در مراوده این موسسه با- مثلا- «مركز گسترش» این مركز باید به صورت مشاركتی، هزینه تولید نوارها و درصد پخش را بپردازد.
به همین دلیل است كه «انجمن مستندسازان سینمای ایران» به عنوان صنف و مهمترین تشكل مستندسازی هرگز نتوانسته مسؤولان این موسسه را به خرید و پخش آثار مستند ترغیب كند. اینجا هم مانند ویدیو رسانههای دیگر فقط به «كسب و كار» میاندیشند و در سینمای مستند هم نمیتوان دنبال پول بود.
چندی پیش یكی از مدیران این موسسه در دفاع از این سیاست میگفت: «باید دخل و خرج جور بشه. باید یك فیلمی ورداریم كه پول برق این ساختمون در بیاد». با نگاه «كاسب حبیبالله» این حرف درست و قابل قبول است و هیچ بحثی هم ندارد. بحث مربوط به زمانی است كه این تصور اشتباه در ذهن ماست كه این موسسه- مثلا- دولتی باید با دیگران فرق داشته باشد.
فقط میماند این پیشنهاد اقتصادی كه آیا مسؤولان این موسسه اقتصادی تا به حال اندیشیدهاند كه دیگر ویدیو رسانهها در آپارتمانی كوچك مشغول فعالیت هستند و آنها در یك ساختمان عظیم چند طبقه در یكی از بهترین و گرانترین منطقههای شهر؟
میتوان این ساختمان را به قیمت بسیار خوبی فروخت و در یك آپارتمان كوچك مستقر شد. باقی مانده پول را هم كه رقم هنگفتی خواهد بود، میتوان در كسب حلال دیگری صرف كرد و این قدر نگران پرداخت پول برق و دیگر هزینهها نبود. فرهنگ و هنر هم انشاءالله روزی روزگاری دیگر...
***
در زمان ارائه فیلم «سرد سبز» نظر ویدیورسانهها مثبت بود، ولی قیمتی پیشنهاد میدادند كه از هزینه- فقط- تدوین فیلم هم كمتر بود. دلیل میآوردند كه بازار خراب است و كسی دنبال این كارها نمیآید و همین هم كه میدهیم، همهاش ضرر است. البته پیشنهاد دیگرشان هم مشاركت بود براساس تیراژ تولیدی و چون اساسا امكان كنترل تیتراژ برای بنده و هیچ كس دیگری فراهم نیست، خود به خود منتفی میشود.
آن موقع نه، كه بعدها متوجه شدم خرید تعدادی فیلم مستند، كوتاه و فیلمهای بلند موسوم به هنری دلیلش چیست. آن هم در شرایطی كه یا پخش نمیشود یا عرضهاش بسیار ناچیز است.
دلیلش فقط ارائه آمار و ارقام فیلمهای خریداری شده ایرانی است برای كسب اجازه خرید فیلم خارجی. چرا كه طبق قانون آن زمان، در مقابل تعداد مشخصی فیلم ایرانی میشد یك فیلم خارجی عرضه كرد. نمیدانم هنوز این طور هست یا نه، اگرچه حالا دیگر فروش فیلم ایرانی- اغلب- از فیلم خارجی بسیار بیشتر است.
***
با نیمنگاهی به عنوانهای عرضه شده خارجی متوجه میشویم گستره آثار خارجی ویدئورسانهها- تقریبا- محدود به سینمای آمریكاست، آن هم از نوع تجاریاش.
جای خالی سینمای هنری اروپا و سینمای مستقل آمریكا در این بازار ویدیویی، چه دلیلی دارد جز بیاعتنایی به سینمای فرهنگی و مخاطب خاص و دل دادن به تجارت صرف؟ به گونهای كه حتی كمتر از بازار قاچاق DVD خارجی - كه مشخص است هدف تجاری دارد- میتوان نشانی از فیلم اروپایی در آن یافت. این همه نگاه مبتنی بر تجارت، آن هم در عرصهای كه هنوز و همچنان نام فرهنگ بر خود دارد، پسندیده نیست.
***
با توجه به نوع نگاهی كه بر ویدئو رسانهها حاكم است و تنها به سراغ فیلمهایی میروند كه فروش خوبی داشته باشد، شكل جدید عرضه در سوپرماركتها- اتفاقا- به فیلمهای مخاطب خاص و سینمای فرهنگی لطمه زده است.
خریداری كه به سوپر محل مراجعه میكند و در كنار تهیه احتیاجهای روزانه، یكی دو فیلم هم میخرد، به طور طبیعی- و عام- نگاهش متوجه سینمای سرگرم كننده است. درستش هم این است كه سوپرماركت جای فروش فیلم خاص نیست. با این حساب، حتی اگر حقوق چنین فیلمی خریده شود، باید در كجا عرضهاش كرد؟ فراموش نكنیم این روزها سوپرماركتها- تنها- محل اصلی فروش فیلمهای ویدیویی است.
***
مدیران ویدیو رسانهها نه فقط در زمینه فیلمهای آماده، كه در عرصه تولید فیلمهای ویدیویی هم نگاهشان معطوف «اقتصاد» است تا «فرهنگ». نگاهی به تله فیلمهای شبكههای ویدیویی بیندازید؛ فیلمهایی سرهمبندی شده و ارزان، كه جز حضور دو سه چهره- و گاه تنها یكی- چهره تماشاگرپسند، چیز دیگری برای عرضه ندارند.
البته در این میان، صحبت از تولید آثار مستند در موسسه رسانههای تصویری به میان آمده. ولی آیا شما این تولیدات را دیدهاید؟
***
مشكل فیلمهای فرهنگی و غلبه نگاه تجاری، فقط مشكل بازار ویدئو و بخش سمعی و بصری معاونت سینمایی نیست. در حال حاضر هنوز تعداد تولیدات ویدئورسانهها ناچیز است و استقبال از آن هم آنقدرها نیست. بنابراین ویدئورسانهها - عملا – از خود سینمای ایران تغذیه میشوند و فیلمهای توی سوپر، همان فیلمهای روی پرده است، فقط با كمی تاخیر.
به همین خاطر، این مشكل را باید در سیاستهای كلان معاونت سینمایی و در كلیت سینمای ایران جستوجو كرد. درواقع، این مساله شكل دیگری از اكران نشدن فیلمهای فرهنگی و جولان سینمای تجاری عامهپسند روی پرده سینماهاست، همان فیلمهای فرهنگی و شاخص توی صف مانده و رنگ پرده ندیده، همان كارگردانهای فرهنگی معترض، همان مخاطبان فرهیخته فراری از ابتذال امروز سینما و همچنان منتظر فیلمهای خوب و...
پس درمان این درد، ریشهیابیاش به كلیت برمیگردد. در این چند سال، جز چند استثناء كه همیشه در حد جرقه بوده و هیچگاه جریان نشده، این وضعیت نابسامان همچنان ادامه داشته و امیدها هر روز كمتر و كمرنگتر شده ولی آیا بازار ویدئو همینگونه و بر اساس بالا و پایین شدن ترازوی اقتصاد پیش خواهد رفت؟
نگاه منطقی به ماجرا این است كه ویدئو رسانهها شركتهای خصوصی هستند و بر اساس حساب و كتاب دو دو تا چهار تا فرهنگ را ارزیابی میكنند. حساب جیبشان را دارند و مانند هر كاست دیگری به دنبال دوزار شدن یك قرانشان. به زور هم نمیتوان آنها را مجبور به خرید آثار فاخری كرد كه در عین ارزشمندی فرهنگی و هنری، تیراژ بالایی نخواهند داشت.
چاره كار، تنها و تنها و تنها، دخالت و در حقیقت، حمایت دولت است. اینجا پای فرهنگ در میان است، فرهنگسازی برای جامعه. پس هر كاری، هر اقدامی و هر تلاشی، كمك به كلیت فرهنگ و كلیت جامعه است.
اینجا باید دولت پیشقدم شود، با هر اقدام كارشناسانهای كه بهتر جواب دهد:
ویدئورسانهای دولتی برای فیلمهای فرهنگی
تزریق نقدینگی به ویدئورسانههای موجود برای پوشش فیلمهای خاص
اعطای تسهیلات در برابر پخش فیلمهای فرهنگی
محدود كردن عرضه فیلمهای تجاری به عرضه همزمان فیلمهای خاص
آگهیهای رایگان تلویزیونی، شهری و مطبوعاتی برای آثار فرهنگی
و... .
همشهری ماه- اردی بهشت 1389