چسباندن بدون چسب!
ناصر صفاریان
این نوشته پس از تایید های مختلف آدم های مختلف، بعد از این كه صفحه بندی هم شده بود، در آخرین دقیقه های پیش از ارسال به چاپخانه ، از صفحه حذف شد
«كالینگ وود» میگوید: «هر وقت كتاب تاریخی را به دست میگیریم، توجه ما باید ابتدا معطوف مورخی باشد كه آن را نوشته، نه واقعیاتی كه در آن مندرج است.»
حالا حكایت برنامه دوقسمتی «به اسم دموكراسی» است. با توجه به سابقه پخش برنامههای این چنینی و با در نظر داشتن این كه سازندگان آن قصد داشتهاند پیام خاصی به مخاطب بدهند، خیلی حس خوبی وجود نداشت تا به تماشای آن بنشینیم.
اما این بار، در مقایسه با نمونههای پیشین، اشتباه دیگری هم به اشتباه اصلی افزوده شده بود. اشتباه – و اشكال – اصلی چنین برنامههایی این است كه پخش اعتراف مبتنی بر پیمودن مسیر خطا، اصولا به مذاق تماشاگر خوش نمیآید و این را باید تجربه سالهای گذشته ثابت كرده باشد، ولی ظاهرا این گونه امور اصلا اهمیتی ندارد.
البته خوش بختانه این بار، آن چه دیدیم – كمی – توضیح بود تا اعتراف، و همین میتواند كمی به تاثیرگذاری – احتمالی – برنامههای این شكلی كمك كند. ولی گذشته از سیاست برنامه و نگاه سیاسی حاكم بر آن، «به اسم دموكراسی» نه از سوی كسانی كه دستور ساخت آن را دادهاند، كه از جانب افرادی كه آن را ساختهاند، ضربه خورده است.
«به اسم دموكراسی» از ضعیفترین – و شاید هم ضعیفترین – تولیدات سیاسی و سیاستزده سالهای اخیر است. در واقع اصلا برنامهای در كار نیست كه بخواهد ساخته شده باشد. یك فیلم خارجی را به بدترین شكل دوبله كردهاند و بخشهایی از آن را كنار گفتوگو با 3 ایرانی مصاحبهشونده قرار دادهاند. همین.
البته كاش هنری هم صرف میشد. تصویربرداری و تدوین غیرحرفهای و كارهای عجیبی مثل این كه نوشته معرفیكننده شخص مصاحبه شونده به نوشته معرفیكننده دیگری با رنگ و حروف متفاوت دیزالو میشود، آنقدر سطح كار را پایین آورده، كه آدم رویش نمیشود بگوید این برنامهای از شبكه سراسری یك كشور و تولیدی از سازمانی با دهها هزار نیروست.
اصلا صحبت بخش سیاسی ماجرا نیست. حالا كه اینقدر پخش این برنامه را در بوق كردهایم و كلی آدم در جاهای مختلف دنیا به تماشایش نشستهاند، لااقل آبروی حرفهای و تصویری شبكه را حفظ كنیم.
وقتی برنامهای در بهترین ساعت پخش میشود و از چند روز قبل، نمایش آن را – حتی – در شبكههای دیگر هم تبلیغ میكنیم، پس نگاه متوجه توده مردم و بدنه جامعه است. ولی آیا آن چه پخش شد – آن هم با این ریتم كشدار و خستهكننده – توانست مردم را جلوی تلویزیون نگه دارد؟
برنامه خاص را برای مخاطب عام پخش كردن، نتیجهاش همین است دیگر. ضمن این كه مخاطب خاص هم نمیتواند ارتباط حرفهای مطرح شده را با تكههای آن فیلم خارجی نمایش داده شده بفهمد، چه رسد به مخاطب عام عادت داده شده به سادهانگاری در تلویزیون ایران. البته مخاطب خاص، با توجه به حواشی ماجرا و شناختی كه از بیرون دارد، میتواند حدس بزند كه قرار بوده گفته شود این 3 نفر ایرانی هم مثل آن برنامهریزان انقلابهای مخملی و نارنجی هستند. ولی به هرحال، چسباندن هر دو چیز به یكدیگر، نیازمند چیز دیگری ست به نام چسب و این همان است كه در برنامه «به اسم دموكراسی» وجود ندارد.
وقتی قرار است دوباره به سمت برنامهسازیهای این چنینی برویم و دوباره از این چیزها نشان بدهیم، خب لااقل از همان تیم «هویت» ساز استفاده شود كه لااقل میدانستند ریتم یعنی چه ؛ و حداقل این را میدانستند كه صدا و تصویر باید «سینك» باشد.
حدود 70 درصد برنامه، فیلمی ست كه دیگران ساختهاند و اتفاقا نمونههای آن را به راحتی میتوان در فروشگاههای ویدئویی آمریكا پیدا كرد و اصلا ماجرای پنهان و كشف ناشدهای نیست. حالا كه یك فیلم و ماجرای عادی را به اسم یك كشف بزرگ و پردهبرداری از یك توطئه نشان میدهیم، حداقل در پایان برنامه بد نیست اشاره شود این تصویرها را از كجا برداشتهایم. اگر قصد داریم به بینندگان عزیز بگوییم بعضی چیزها و بعضی آدمها چه قدر بد هستند، در این میان فراموش نكنیم كه استفاده بیاجازه از چیزی كه متعلق به دیگران است، نه كار خوبی ست و نه اسم خوبی دارد.
30 تیر 1386