تا آخرین نفس
ناصر صفاریان
مهمترین وجه اشتراك دو فیلم « عروسی خوبان » و «از كرخه تا راین» پرداختن به زخمخوردگان جنگ و جبهه است. اما در هیچ یك از این دو فیلم، فیلمسازان به سراغ مجروحهای عادی جنگ نرفته اند، بلكه مصدومانی را انتخاب كردهاند كه ویژگیهای خاصی دارند. حاجی « عروسی خوبان » بر اثر موج انفجار، سلامت روانی خود را از دست داده و سعید در «از كرخه تا راین» یكی از نادرترین مصدومان بمب شیمیایی ست. هر دو فیلم برخلاف آن چه برخی میگویند، نه تنها در نفی انقلاب نیستند، بلكه از قهرمانان جنگ و انقلاب -كه در هر دو فیلم بسیجی هستند- دفاع و ستایش میكنند. و هیچ یك از این دو فیلم، صراحتاً جنگ –به خصوص جنگ ایران و عراق- را محكوم نمیكنند.
چه در « عروسی خوبان » و چه در فیلم «از كرخه تا راین» با تقابل دو شیوه تفكر روبهرو هستیم. مخملباف، حاجی آرمانگرا و نامزد انقلابیاش را با دوست عكاسش، پدر زنش، مسئول روزنامه و مردم شهر در دو جبهه متقابل قرار میدهد. و حاتمیكیا سعید را با خواهرش و دوست بسیجیاش كه قصد پناهنده شدن دارد، رو در رو میكند. در هر دو فیلم، با تغییر و تحول شخصیتهای فرعی روبهروهستیم. و جالب است كه در هیچ یك از آنها، این تحول و دگرگونی را نمیبینیم و اشخاص قبلاً تغییر یافته و دگرگون شدهاند. از حرفها و رفتار اطرافیان شان متوجه میشویم كه این افراد قبلاً باورهای متفاوتی داشتهاند. در « عروسی خوبان » دوست حاجی، شعبان خان و مسئول روزنامه، و در فیلم «از كرخه تا راین» دوست سعید كه ریههایش را از دست داده، نمونه این افراد هستند. و اصلاً قهرمان بودن حاجی و سعید به دلیل تغییر نكردن باورهای شان و تن ندادن به خواستههایی كه برایشان راحتی میآفریند ولی در نظر آنها ننگ و ذلت است، نمود پیدا میكند.
هر دو فیلم را تا حدودی میتوان «شعاری» دانست. در هر دو صحنههایی وجود دارد كه بازیگران شعار میدهند و تفكرشان را در قالب حرف و فریاد عرضه میكنند. اما منطق این داستانها چنین چیزی را طلب میكند. در هر دو فیلم، وقتی افراد با تفكر مخالف روبهرومیشوند، شعار میدهند و به این طریق سعی در دفاع از اندیشههای خود دارند. حاجی در كلاس دانشگاه شعار میدهد و مجروحان شیمیایی در جواب خبرنگاران چنین میكنند. در هر دو فیلم نیز این عمل در مقابل دوربین صورت میگیرد و شعارها -و در نتیجه تفكر این گروه- ثبت میشود. به این طریق، كارگردانهای هر دو فیلم به جاودانگی این افكار رأی میدهند. در « عروسی خوبان » صحنههای تكاندهنده مربوط به مجروحان جنگی را در همان دقایق نخست میبینیم و در انتها، حوادث به گونهای ست كه بار احساسی فیلم كم تر جلب توجه میكند. ولی در فیلم «از كرخه تا راین» ابتدا فضای آرام آسمان و نمای هوایی شهرهای آلمان را میبینیم و همه چیز خبر از صلح و آرامش میدهد و زجر كشیدن سعید در آخرین دقایق به نمایش گذاشته میشود. در واقع لحظه به لحظه، فیلم احساساتیتر میشود. فضای حاكم بر « عروسی خوبان » فضایی واقعگرایانه است و مخملباف با آن كه فیلمنامه جای پرداختی احساساتی را داشته، از این كار پرهیز كرده است. اما از كرخه تا راین بیش از هر چیز، یك ملودرام است. تأكید بر وضعیت بحرانی مجروحانی كه یك قدم تا مرگ فاصله دارند، رو در رو شدن خواهر و برادری كه سالها یكدیگر را ندیده اند، و از همه مهم تر موسیقی مجید انتظامی، همگی در افزایش بار ملودرام نقش مهمی ایفا میكنند. در « عروسی خوبان » وقتی حاجی مشغول تماشای اسلایدهای مردم آفریقا ست، دچار بحران روحی میشود و در فیلم «از كرخه تا راین» ، سعید هنگام دیدن فیلم ویدئویی مراسم خاكسپاری امام ، منقلب میشود. حاجی یك عكاس است و شوهر خواهر سعید یك فیلمبردار، و این سبب میشود در هر دو فیلم به وسیله دوربین و دستگاه نمایش، حرفهای شخصیتهای داستان و كارگردان، به گونهای مستند، به نمایش گذاشته شود. در فیلم «از كرخه تا راین» تا حدودی تبلیغاتی با این مسأله برخورد میشود، زیرا هر وقت موقعیت ایجاب میكند، تلویزیون آلمان درباره جنگ خلیج فارس و بازپسگیری كویت خبر پخش میكند و چیز دیگری از این تلویزیون نمایش داده نمیشود. در حقیقت از تلویزیون آلمان همان چیزهایی پخش میشود كه كارگردان میخواهد.
علاوه بر تشابه مضامین دو فیلم « عروسی خوبان » و «از كرخه تا راین» پیام هر دو هم یكی ست. قهرمانان مخملباف و حاتمیكیا با آنكه زندگیشان را فدا كردهاند و در حالی كه ناملایمات را تحمل میكنند، باز هم حاضر نیستند از اعتقادات شان دست بكشند و تا آخرین نفس در راه رسیدن به آرمان شان تلاش میكنند.
حاجی « عروسی خوبان » از آسایشگاه میگریزد تا دوباره راهی جبهه شود (در فیلمنامه « عروسی خوبان » كه توسط انتشارات سروش منتشر شده، حاجی سوار قطار میشود، قطار به سوی نور حركت میكند و سرود فتح به گوش میرسد). و در فیلم «از كرخه تا راین» سعید در آخرین لحظههای زندگی هم جبهه و جنگ را فراموش نمیكند و با یاد جبهه، جان میدهد. موسیقی این صحنهها، كه نوعی موسیقی روحانی و حماسی ست، باعث میشود با مرگ این قهرمانان، نوعی عروج تداعی شود، یعنی همان چیزی كه مخملباف میخواست.
ماهنامه فیلم– آبان 1372